نقد و بررسی فیلم هفت + خلاصه داستان

داستان و نقید فیلم هفت
داستان و نقید فیلم هفت

خلاصه داستان فیلم هفت | داستان کامل | نقد و بررسی | آمار فیلم و جوایز

فیلم هفت از فیلم های مهیج جنایی روانشناختی نئو نوآر به کارگردانی دیوید فینچر است که بازیگرانی همچون برد پیت، مورگان فریمن و کوین اسپیسی در آن به ایفای نقش پرداخته اند. این فیلم بعد از اکران با استقبال خوب منتقدین روبرو شد و بسیاری از آن ها سبک تاریک، بی رحمانه و مضامین فیلم را ستودند.

درجه فیلم : R
ژانر: جنایی، درام، راز آلود
زمان فیلم: 127 دقیقه
تاریخ اکران: 22 سپتامبر سال 1995
استودیو: نیو لاین سینما

خلاصه داستان فیلم هفت

فیلم هفت داستان یک قاتل زنجیره ای باهوش و بی رحم و دو کارآگاه پلیس را روایت می کند که سعی دارند با دنبال کردن شواهد و نشانه ها این قاتل را به دام بیندازند. او قربانیان خود را با توجه به هفت گناه کشنده شکم پرستی، حرص، تنبلی، هوس، غرور، حسادت و خشم به قتل می رساند.

داستان کامل فیلم

خطر اسپویل و لو رفتن داستان:

داستان فیلم در شهری نا شناخته با بارندگی های دائمی و فضای تیره و تار رخ می دهد. کارآگاه ویلیام سامرست که خود را برای بازنشستگی آماده می کند با یک کارآگاه جوان به نام دیوید میلز که پلیس جسور، عصبی و آرمان گرا است و به تازگی همراه همسرش تریسی به این شهر نقل مکان کرده همکار می شود.

سامرست در اولین دیدارشان پیشنهاد یک نوشیدنی می دهد تا بیشتر با هم صحبت کنند اما میلز ترجیح می دهد به کلانتری بروند.

در اولین ماموریت میلز، آن ها به صحنه قتل یک مرد بسیار چاق فرا خوانده می شوند که صورتش در ظرف اسپاگتی فرو رفته است. شواهد و نتایج کالبد شکافی نشان می دهد قاتل این مرد را مجبور کرده به مدت طولانی حدود 12 ساعت اسپاگتی بخورد تا حدی که دچار خونریزی داخلی می شود، همچنین در معده اش چند تکه پلاستیک پیدا می شود که گویا بین غذایش بوده است.

در همین حین خبر به قتل رسیدن دادستان برجسته ای به نام الی گولد در شهر پخش می شود، قاتل قبل از ترک صحنه جنایت با خون مقتول روی زمین کلمه “طمع” را نوشته کرده است. میلز هنگام بررسی صحنه جنایت متوجه می شود چشمان همسر مقتول در یک قاب عکس خونی شده است.

از سوی دیگر سامرست با شواهد به دست آمده تصمیم می گیرد به خانه مقتول چاق برود. با دنبال کردن نشانه ها متوجه کلمه “شکم پرستی” می شود که با روغن پشت یخچال و روی دیوار نوشته شده و یادداشتی از بهشت گمشده میلتون به دیوار نصب شده که می گوید: “راه دراز است و سخت، خارج از جهنم نور می درخشد.”

سامرست معتقد است با یک قاتل زنجیره ای روبرو هستند که قصد دارد 7 نفر را که 7 گناه مستحق مرگ را انجام داده اند (شکم پرستی، طمع، تنبلی، خشم، غرور، هوس و حسادت) به قتل برساند. او تاکنون 2 نفر را به قتل رسانده و 5 نفر دیگر باقی مانده اند.

سامرست به میلز پیشنهاد می کند تعدادی از کتاب های میلتون را مطالعه کند. در این حین همسر میلز برای این که میلز و سامرست فرصت کنار آمدن با هم را داشته باشند با تماس تلفنی سامرست را به صرف شام به خانه شان دعوت می کند.

آن ها اوقات خوبی را در کنار هم می گذرانند و به خاطر لرزش آپارتمان حین عبور مترو کلی می خندند. بعد از این که تریسی به رختخواب می رود، میلز و سامرست به بررسی شواهد پرونده قتل وکیل می پردازند. تصاویر صحنه جنایت نشان می دهد قاتل، وکیل را وادار به بریدن گوشت های بدنش کرده است.

استنباط سامرست از تصویر همسر گولد با چشمان خونی این است که او احتمالا می تواند چیزی درباره صحنه قتل متوجه شود که هیچ کس دیگر نمی تواند ببیند. دو کارآگاه به سرعت به خانه ای که همسر گولد در آن جا تحت حفاظت است می روند و از می خواهند با نگاه کردن به تصاویر ببیند چیز مشکوکی وجود دارد یا خیر.

خانم گولد متوجه می شود یکی از تابلوهای اتاق همسرش وارونه شده است. سامرست و میلز به محل قتل رفته و بعد از بررسی تابلو و دیوار پشت آن تعدادی اثر انگشت پیدا می کنند که طبق گفته متخصصان اداره انگشت نگاری عبارت “به من کمک کنید” با اثر انگشت ها مشخص شده است.

این اثر انگشت ها متعلق به مقتول نیست بلکه به یک کودک آزار به نام ویکتور تعلق دارد که با تلاش وکیلش یعنی الی گولد از تجاوز به یک کودک خردسال تبرئه شده است. سامرست و میلز به این قضیه مشکوک هستند و به همراه افراد پلیس به آپارتمان ویکتور می روند.

پلیس ویکتور را در حالی پیدا می کند که روی تخت دراز کشیده و به قدری لاغر شده که بیشتر شبیه اسکلت به نظر می رسد اما هنوز زنده است و روی دیوار اتاقش کلمه “تنبلی” حک شده است. تاریخ عکس ها نشان می دهد او به مدت یک سال روی تخت گرفتار بوده و در این مدت به او انواع و اقسام داروها از جمله آنتی بیوتیک داده شده تا بدنش عفونت نکند.

همچنین قاتل زنجیره ای دست او را قطع کرده تا اثر انگشت های پشت تابلو را ایجاد کند. عکس ها گویای آن است که همه چیز از قبل برنامه ریزی شده است. میلز و سامرست می خواهند از ویکتور در بیمارستان بازجویی کنند اما پزشک می گوید که او از نظر ذهنی و جسمی در وضعیتی نیست که بتواند پاسخگو باشد.

عصر همان روز تریسی با سامرست تماس می گیرد و از او می خواهد یکدیگر را ملاقات کنند. سامرست در یک رستوران تریسی را می بیند و تریسی به او می گوید که از آمدن به این شهر چقدر ناراحت است، این که او باردار است و نگران این است که فرزندش در چنین مکانی بزرگ شود، همچنین از گفتن این مسئله به دیوید می ترسد.

سامرست به او می گوید که اگر می خواهد بچه اش را سقط کند هرگز به شوهرش نگوید باردار بوده اما اگر می خواهد آن را نگه دارد. او گذشته خودش را برای تریسی تعریف می کند که به همسرش اصرار کرده بچه اش را سقط کند و حالا از این کار خود به شدت پشیمان است.

همان روز سامرست لیست افرادی را که کتاب های مربوط به هفت گناه کشنده را از کتابخانه گرفته اند به دست می آورد. این لیست دو کارآگاه را به شخصی به نام جان دو هدایت می کند و آن ها بدون هماهنگی با اداره پلیس به آپارتمان این شخص می روند.

جان دو که در حال برگشت به آپارتمانش است با دیدن دو کارآگاه به سمت آن ها شلیک کرده و فرار می کند. بعد از مدتی تعقیب و گریز جان دو، میلز را زخمی می کند و موفق به فرار می شود.

میلز می خواهد به زور وارد آپارتمان جان دو شود زیرا مطمئن است آن جا مدارکی پیدا خواهند کرد اما سامرست سعی می کند او را متقاعد کند که آن ها غیر قانونی به آن جا آمده اند و اگر حتی او را دستگیر کنند باز هم آزاد می شود.

به هر حال میلز وارد آپارتمان می شود، آن ها دست نوشته ها و عکس هایی از جان دو پیدا می کنند که یکی از آن ها همان عکسی است که یکی از عکاسان در صحنه جنایت ویکتور از او گرفته است.

جان دو به آپارتمانش زنگ می زند و به آن ها تبریک می گوید که او را پیدا کرده اند، او به خصوص میلز را بسیار تحسین می کند و این که کار آن ها باعث تغییراتی در برنامه اش شده است. آن ها در خانه جان دو، عکس زن جوانی را نیز پیدا می کنند که حدس می زنند قربانی بعدی باشد.

شواهد آن ها را به یک فروشگاه چرم فروشی می رساند که جان دو از آن جا یک دستگاه خاص خریده است و خیلی زود جنازه قربانی سوم که یک دختر جوان است را پیدا می کنند در حالی که روی در اتاقش کلمه هوس حک شده و مرد آشفته ای در اتاق حضور دارد.

طبق اظهارات آن مرد، جان دو با تهدید اسلحه او را مجبور کرده با یک وسیله خاص به طرز وحشیانه ای دختر را آزار داده و به قتل برساند.

صبح روز بعد جسد یک زن مدل را در اتاق خوابش پیدا می کنند در حالی که بالای تخت او کلمه “غرور” حک شده است. جان دو بینی زن را بریده و طبق شواهد به دست آمده از صحنه جنایت به زن حق انتخاب داده که یا با تلفن درخواست کمک کند و با وجود این چهره زشت زنده بماند یا قرص خواب آور خورده و خودش را بکشد و زن گزینه دوم را انتخاب کرده است.

دو کارآگاه به مقر پلیس می روند اما در آن جا ناگهان جان دو به آن ها نزدیک شده و خودش را تسلیم می کند در حالی که دستانش خونریزی می کند (او برای جلوگیری از شناسایی اثر انگشت پوست انگشت هایش را کنده است).

او به پیشنهاد می کند یا اجازه دهند او به همراه سامرست و میلز به محل دو جسد دیگر بروند و او به همه قتل ها اعتراف کند یا خودش را به دیوانگی می زند و دو قربانی آخر هیچ وقت پیدا نخواهند شد.

سامرست و میلز بعد از مدتی فکر و مشورت با پیشنهاد اول موافقت می کنند، هر دو میکروفن به سینه خود نصب کرده و در حالی که یک هلیکوپتر آن ها را اسکورت می کند به محل مورد نظر در بیابان خارج از شهر می روند.

در طول راه جان دو درباره منطق پشت قتل هایش صحبت می کند و این قتل ها را راهی برای نشان دادن ماهیت شیطانی دنیا و همچنین تمایل به مجازات ستمکاران می داند، در این حین میلز به شدت عصبانی و سامرست آرام اما نگران است.

وقتی به محل مورد نظر می رسند جان دو آن ها را به نقطه خاصی نزدیک تعدادی دکل برق می کشاند، بعد از چند لحظه یک وانت از راه می رسد و سامرست آن را در فاصله چند صد متری متوقف می کند. راننده ادعا می کند یک نفر به او 500 دلار داده تا دقیقا ساعت 7 بسته ای را به دیوید میلز برساند. سامرست جعبه را باز می کند و با وحشت از چیزی که می بیند عقب می رود.

او با سرعت به سمت میلز می دود و نا امیدانه به او فریاد می زند که اسلحه اش را بیندازد، در همین حال جان دو به میلز می گوید که او را تحسین می کند و نسبت به او و همسرش و عشقی که بین آن ها است حسادت می کرده است. او حتی به خانه میلز رفته و سعی کرده با تریسی رابطه نزدیکی برقرار کند اما موفق نشده و به جای آن سر زیبای او را به یادگار برده است.

جان دو خودش را به خاطر حسادت به زندگی خوب میلز مرتکب گناه حسادت می داند. میلز ناباورانه اسلحه اش را به سوی دو می گیرد در حالی که سامرست مدام از او می خواهد اسلحه اش را بیندازد چون می داند گناه بعدی خشم است و قربانی بعدی میلز.

جان دو به میلز می گوید همسرش باردار بوده و از او خواهش می کرده به خاطر بچه اش بگذارد زنده بماند. این مسئله باعث می شود میلز به سوی جان دو شلیک کند و او را به قتل برساند.

در این جا میلز که به دنبال انتقام بوده و به شدت خشمگین است نماینده گناه خشم است و شاهکار زنجیره وار جان دو را تکمیل می کند در حالی که سامرست فقط می تواند صحنه را تماشا کند و قادر به انجام هیچ کاری نمی باشد.

بعد از دستگیری میلز، کاپیتان به سامرست قول می دهد از میلز مراقبت خواهند کرد و فیلم با صدای سامرست به پایان می رسد که می گوید:

(ارنست همینگوی می گه “دنیا جای بسیار خوبیه و ارزش جنگیدن داره”، من با قسمت دومش موافقم!)

نقد و بررسی فیلم

فیلم هفت تنها یک فیلم سرگرم کننده جنایی نیست بلکه اثری است که ذهن شما را به شدت درگیر کرده و به یک سفر روانشناختی و ترسناک می برد. این فیلم جزو آثار هالیوودی فوق العاده تاریک محسوب می شود که با تماشای آن، از تیتراژ آغازین گرفته تا پایان تکان دهنده اش، تمام وجودتان به هم می ریزد.

مورگان فریمن در نقش ویلیام سامرست که یک کارآگاه پلیس متفکر و خسته از جهان است و روزهای پایانی دوران خدمتش را می گذراند و همچنین برد پیت در نقش یک کارآگاه جوان و عصبی که اخیرا به این شهر نقل مکان کرده بازی بسیار قابل تامل و درخشانی ارائه داده اند.

این فیلم درباره قتل های زنجیره ای صحبت می کند اما یک اسلشر نیست و قربانیان جلوی چشم شما کشته نمی شوند بلکه آن ها را یا در صحنه جنایت، یا در سردخانه یا در عکس های سیاه و سفیدی که جلوی پلیس چشمک می زنند می بینید. اگرچه نتیجه آن ممکن است به مراتب خشن تر باشد چون مخاطب صحنه ها را در ذهن خود به وحشتناک ترین شکل ممکن تصور خواهد کرد.

به مرور که پلیس به قاتل نزدیک تر می شود فیلم از ژانر مهیج به ژانر ترسناک تغییر پیدا می کند و این جا است که فینچر و فیلمنامه نویس دست به دست هم می دهند و تراژدی ترین پایان قابل تصور را برای فیلم رقم می زنند، تا جایی که تا آخرین لحظه به خودتان امید می دهید که شاید در پایان مشخص شود همه چیز یک دروغ بزرگ بوده است!

فروش فیلم

فیلم هفت با بودجه 33 میلیون دلاری ساخته شد و توانست به فروش بالای 327.3 میلیون دلار در گیشه دست پیدا کند.

جوایز و دستاوردهای فیلم

فیلم هفت نامزد جایزه اسکار بهترین تدوین فیلم شد اما نتوانست این جایزه را کسب کند.

در ادامه بخوانید : داستان فیلم باشگاه مبارزه

منابع:  empireonlineimdb

🔥 برای مشاهده سریع جدیدترین فال های امروز روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال ام را نشان بده

فال حافظ کوکا