گزیده اشعار عاشقانه و زیبای همام تبریزی

اشعار عاشقانه همام تبریزی
اشعار عاشقانه همام تبریزی

گزیده ای از زیباترین اشعار عاشقانه دیوان همام تبریزی شاعر قرن هفتم برای پست، کپشن و استوری اینستاگرام

***

گلستانی و ما مستان بویی
چه باشد گر بیایم آرزویی
چو از روی تو محروم است چشمم
سحرگه با صبا بفرست بویی
میان ما چو پیوندی ست جانی
فراغت دارم از هر ماه رویی
مراد خضر چون آب حیات است
به چشمش در نیاید آب جویی

******

حسنت چو اشتیاق دلم بی نهایت است
وز عاشقان فراغت یارم به غایت است
با چشم مست و زلف پریشان نهاد او
همرنگ می شویم چه جای کنایت است

******

دانی چگونه باشد از دوستان جدایی
چون دیده یی که ماند خالی ز روشنایی
سهل است عاشقان را از جان خود بریدن
لیکن ز روی جانان مشکل بود جدایی
در دوستی نباید هرگز خلل ز دوری
اگر در میان جانان مهری بود خدایی
هر زر که خالص آید بریک عیار باشد
صد بار اگر در آتش او را بیازمایی
ای نور چشم بینا داری فراغت از ما
اما خوش بدین تمنا دایم که زان مایی
گر صحبتت فقیری جوید عجب نباشد
با عشق در نگنجد سلطانی و گدایی
ما را طمع نباشد پرسیدن و عیادت
از زلف خود نسیمی بفرست اگر نیایی
هر کار به بوی زلفت جان را نمی سپارد
در جان او نباشد بویی ز آشنایی
ای چون همام شهری افتاده در کمندت
زین بند کس نیابد تا جاودان رهایی

******

مرا تویی ز جهان آرزوی جان ای دوست

******

اشعار ترکی همام تبریزی

ﺑﺪﯾﺪﻡ ﭼﺸﻢ ﻣﺴﺘﺖ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ
ﮐﻮﺍﻡ ﺁﺫﺭﺩﻟﯽ ﺑﻮ ﮐﻮ ﻧﺒﯽ ﻣﺴﺖ
ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻣﯽ‌ ﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺭﻭﺯی
ﺑﻪ ﻣﻬﺮﺕ ﻫﻢ ﺑﺸﯽ ﺧﻮﺵ ﮔﯿﺎﻧﻢ ﺍﮊ ﺩﺳﺖ
ﺑﻪ ﺁﺏ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯼ ﺧﻮﺵ ﻋﺒﺎﺭﺕ
ﻟﻮﺍﻧﺖ‌ ﻻ‌ﻭ ﺟﻪ‌ ﻣﻦ ﺩﯾﻞ ﻭ ﮔﯿﺎﻥ ﺑﺴﺖ
ﺩﻣﯽ ﺑﺮ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﺩ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺷﻮ
ﮐﻪ ﺯﯼ‌ ﺳﺮ ﻣﻬﺮﻭﺭﺯﯼ ﮔﺴﺖ ﺑﯽ ﮔﺴﺖ
ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺖ ﮔﺮ ﻫﻤﺎﻡ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﺑﺮﺁﯾد
ﻣﻮﺍﮊﺵ ﮐﺎﻥ ﯾﻮﺍﻥ ﺑﻤﺮﻭﺕ ﻭ ﻭﺍﺭﺳﺖ
ﮔﺮﻡ ﺧﺎ ﻭﺍﮐَﻨﯽ ﻟﺸﻨﻢ ﺑﻮﯾﻨﯽ
ﺑﻪ ﺑﻮﯾﺖ ﺧُﺘﻪ ﺑﺎﻡ ﮊﺍﻫﻨﺎﻡ ﺳﺮﻣﺴﺖ

******

چون قامت تو سروی در بوستان نروید
چون عارض تو یک گل در گلستان نروید
گر باد بوی زلفت گرد چمن بر آرد
یک برگ گل ز شاخی بی بوی جان نروید
تا وصف چشم مستت گویند پیش نرگس
از خاک تیره سوسن بی صد زبان نروید

******

رفتیم ما و عشق تو اندر میان هنوز
ساکن نگشت عربده عاشقان هنوز
هر برگ گل که باد صبا از چمن ربود
مرغان ز رنگ و بوی تو اندر فغان هنوز
چندین هزار سال حدیث تو گفته اند
و افسانه های عشق تو در هر زبان هنوز
زلفت نمود یک سر چوگان به گوی چرخ
تا رستخیز چرخ زنان باشد آن هنوز

******

وصل تو که محبوب تر از عمر و جوانی ست
حیف است که او نیز چو عمرم گذران است
گر چشم تو را میل به خون ریختن ماست
ما نیز بر آنیم که چشم تو بر آن است

******

چشم نابینا ز عکس روی تو
حکم چشم روشن بینا گرفت

******

ز بهر تو باید مرا زندگانی
که شیرین تری از زمان جوانی
جهان با حضور تو خوش می نماید
مباد از تو خالی که جان جهانی
زمان با وجود تو گوید زمین را
که اکنون تو روشن تر از آسمانی

******

دانی چگونه باشد از عاشقان جدایی
چون دیده ای که ماند خالی ز روشنایی
سهل است عاشقان را از جان خود بریدن
لیکن ز روی جانان مشکل بود جدایی
در دوستی نیاید هرگز خلل ز دوری
گر در میان یاران مهری بودخدایی
هر زر که خالص آید بر یک عیار باشد
صد بار اگر در آتش آن را بیازمایی

******

بشنو حدیث یار ما از ما نه از اغیار ما
شرح لب او می‌ دهد شیرینی گفتار ما
دانی چه داریم آرزو سرهای ما در پای او
افتاده بر خاک درش دراعه و دستار ما

******

مرا تویی ز جهان آرزوی جان ای دوست
حیات بهر تو خواهم در این جهان ای دوست

******

یاد باد آن راحت جان یاد باد
عاشقان را عهد جانان یاد باد
چون تماشا را به سروستان رویم
قد آن سرو خرامان یاد باد
غنچه‌ های گل چو آید در نظر
آن لب شیرین خندان یاد باد
ما به جان با دوست پیمان بسته‌ ایم
جاودانش آب حیوان یاد باد
روشنی کز روز وصلش یافتم
در شب تاریک هجران یاد باد
مهر با رویش به جان ورزیده‌ ام
مهربان را مهربانان یاد باد
تا زبان گویاست می‌ گوید همام
بلبلان را از گلستان یاد باد

******

ای گل از غنچه کی برون آیی
که شدم ز انتظار سودایی
بلبلان را نمی‌ برد شب خواب
تا سحرگه نقاب بگشایی
با صبا گفته‌ ای که می‌ آیم
من و این مژده و شکیبایی

🔥 برای مشاهده سریع جدیدترین فال های امروز روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال ام را نشان بده

فال حافظ کوکا
نسرین
نویسنده، مترجم و علاقه مند به موضوعات سبک زندگی، فرهنگ و هنر و سرگرمی