اشعار زیبا و معروف فاطمه اختصاری شاعر معروف ایرانی

اشعار زیبای فاطمه اختصاری
اشعار زیبای فاطمه اختصاری

فاطمه اختصاری شاعر و ترانه‌ سرای ایرانی و از شاعران غزل پست‌ مدرن است. در ادامه گزیده ای از زیباترین اشعار فاطمه اختصاری را ارائه کرده ایم که می توانید برای پست، کپشن و استوری اینستاگرام به کار ببرید.

***

تهران و بوی ذرت مکزیکی و غروب
تهران و چند خاطره ی افتضاح و خوب
تهران و خط متروی تجریش تا جنوب
این شهر خسته را به شما می سپارمش
تهران سکته کرده ی از هر دو پا فلج
تهران وصله پینه شده با خطوط کج
تهران تا همیشه ترافیک تا کرج
این شهر خسته را به شما می سپارمش
من روزهای خونی و پرالتهاب را
من سطل های سوخته ی انقلاب را
بر سنگفرش کهنه بساط کتاب را
بوسیدم و برای شما جا گذاشتم
من خش و خش رفتگر از صبح زود را
سیگار بهمن و ریه ی غرق دود را
من هر که عاشقم شده بود و نبود را
بوسیدم و برای شما جا گذاشتم
بلوار پر درخت ولیعصر تا ونک
نوشابه های شیشه ای و تخمه و پفک
کابوس های هر شبه از درد مشترک
یک روز می رسد که فراموش می شوند
تنهایی ام نشسته میان اتاق ها
بر بیست و هشت سالگی ام جای داغ ها
گریه نمی کنم… همه ی اتفاق ها
یک روز می رسد که فراموش می شوند

******

حسی شبیه بیست و سه حرف شکسته داشت
مثل صدایی از ته خط، خسته و یواش
حالا سر بدون بدن روی میز بود
از چرخ گوشت رد شده بودند دست و پاش
خیره به چشم‌ هاش دو تا چشم خیره بود
که سعی کرده بود بگوید که زنده باش!

******

از ترس شب، به پنجره ناخن کشیدنم
سرمای مرگ تیر کشیده ست در تنم
سیگار می کشم که فراموش باشم و
مثل چراغ خواب تو خاموش باشم و
چیزی بگو! چه ساکتی از ابتدای حرف
اما خطوط رابطه وصلند زیر برف

******

شهر شلوغی که خودت را گم کنی تویش
شهری که هی زیر دماغت می زند بویش
خاموش، ته سیگارها افتاده هر سویش
دارد نگاهت می کند چشمان ترسویش
دیگر چرا غم می خوری؟ حالا که تهرانی
بر پشت بام خوابگاهم، ساعت 8 است
پیراهن و شلوار خیسم داخل طشت است
دنیایم از چیزی لزج انگار آغشته ست
چیزی که در من به زمان حال برگشته ست
هی فاطمه! از اینکه اینجایی پشیمانی؟
پشت طناب رخت ها با برج میلادم
مثل زنی که خواستی، بغضم ولی شادم
یک روسری بی خیال رفته بر بادم
رو شد تمام دست، با برگی که افتادم
پاییز هم خوب است با شب های بارانی
از بندهای شهر تو خود را می آویزم
چسبیده به یک گوشه ی دنیا همه چیزم
چسبیده ام به واقعاً «تو» با همه چیزم
دلتنگی ام را توی آغوش تو می ریزم
دیگر نباید تو مرا با شک بترسانی
یک مشت بغض و خاطره با عشق در جنگ است
تنهایی ام با غربت تهران هماهنگ است
نه برنمی گردم به شهری که پر از سنگ است
هرچند مشهد هم دلش مثل دلم تنگ است
اما چه باید کرد با این شهر سیمانی؟

******

چشم‌ هایم هنوز خیره به سقف
بالشم مثل ساحل خزر است
توی خوابم زنی‌ ست که امشب
چمدان بسته راهی سفر است
موج بر روی موج می‌ لغزد
باز هم موقع هماغوشی‌ ست
دست من را بگیر
می‌ گیرم
روبرو دره‌ ی فراموشی‌ ست

******

چادرسیاه خسته ی خاورمیانه ام
افتاده است نعش زمین، روی شانه ام
دارم به درد می کشم این بار غصه را
بر روی دست های ظریف زنانه ام
در من صدای خواندن شعری ست توی بغض
تا مرز گریه منتظر یک بهانه ام
صد جفت چشم خیره به من، پشت پنجره
ماشین نفت کش وسط حوض خانه ام
افتاده است سایه ی دیوار در حیاط
تنها به آفتاب سر بام، قانعم
من را بغل بگیر عزیزم که سال هاست
محتاج لحظه های خوش عاشقانه ام

******

آخرین روزهای پاییز است
و زمستان سرد، پشت در است
شب یلدا بلند بوده ولی
شب یلدای من بلندتر است
شب جشن است و خوردن آجیل
شب مهمانی است و حرف زدن
شب یلدای من بلندتر است
مثل موهات روی بالش من
روی دوشم پلنگ پیر پتو
بسته‌ ی قرص‌ هام در دستم
همه جمعند دور هم با عشق
من ولی در اتاق خود هستم
پشت گوشی، روانپزشک من است
تا بگوید جهان قشنگ‌ تر است
شب یلدا تفاوتش این است
دل من از همیشه تنگ‌ تر است
بی‌ هدف توی گوشی‌ ام هستم
پر تبریک‌ های آدم‌ هاست
ظاهرا دوستان نمی‌ دانند
همه‌ ی سال من، شب یلداست
آن درختی که خسته از باغ است
جز رفیق تبر نخواهد شد
در سرم، در دلم شب یلداست
مطمئنم سحر نخواهد شد
مرده خورشیدمان و ممکن نیست
شب یلدای ما به سر برسد
باز پاییز سرد خواهد رفت
تا که یک فصل سردتر برسد
آخرین روزهای پاییز است
من امیدم به آخرین برگ است
شب بلند است و دردهام زیاد
دردهایی که چاره‌ اش مرگ است

******

خودکار داشت روی ورق می نوشت مرگ
با حوصله گره زده بودم طناب را
هر کس سوال داشت چرا؟ می تواند از
دیوارهای خانه بپرسد جواب را
این زن برای کشتن کابوس های خود
با گریه شسته حافظه ی تختخواب را
خودکار می نوشت دمی فارغ از جهان
من توی جام ریخته بودم شراب را
هر بار به سلامتی صبح می زدم
دیگر ولی نخواهم دید آفتاب را
دیگر امید آمدن هیچ زنده ای
بهتر نمی کند من و حال خراب را
از جبر خسته، منتظر هیچ احتمال
باید که انتخاب کنم انتخاب را

******

از من بگیر حالت افسردگیم را
سر را به باد دادن و سرخوردگیم را
دنیای بین زندگی و مردگیم را

🔥 برای مشاهده سریع جدیدترین فال های امروز روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال ام را نشان بده

فال حافظ کوکا
نسرین
نویسنده، مترجم و علاقه مند به موضوعات سبک زندگی، فرهنگ و هنر و سرگرمی