20 شعر زیبا در مورد علی اصغر امام حسین [غمگین و ادبی!]

شعر زیبا در مورد علی اصغر امام حسین
شعر زیبا در مورد علی اصغر امام حسین

گلچینی از زیباترین متن ها و اشعار غمگین و ادبی در وصف حضرت علی اصغر کوچکترین سرباز کربلا برای پست و استوری اینستاگرام

***

در کرب و بلا ظلم و ستم حکم روا شد
خون بر دل زهرا و علی شیر خدا شد
تیر سه سر و پر شده از زهر شرر بار
آن قسمت حلقوم علی اصغر ما شد

******

متن در مورد شهادت حضرت علی اصغر

گاهواره تاب خورد
گوییا علی اصغر از صدای تشنه‌ی پدر چند قطره آب خورد
ظاهرا علی، ولی، تیر را رباب خورد

******

کاش که رقیه جان
برای اصغرش هی سراغ آب را نمی گرفت
دامن رباب را نمی گرفت
این قدر سریع و تند از کمان حرمله جواب را نمی گرفت

******

نام تو را همین‌ که صدا می‌ زند رباب
آتش به جان کرب و بلا می‌ زند رباب
مثل دل پدر گلویت پاره پاره است
اما دوباره حرف شفا می‌ زند رباب

******

پیر همه بود اگرچه او کودک بود
صبرش ز ‌غریبی پدر اندک بود
می کرد به نی اشاره می گفت رباب
ای کاش سر‌ نیزه کمی کوچک بود

******

کربلا آتش به جان آسمان ها می زند
کودک بی شیر را بر دست بابا می زند
شیرخواره آمده میدان تیر حرمله
طعنه بر حرف حسین و مشک سقا می زند

******

کاش این قبر تو گم باشد و پیدا نشود
اگرم شد سر نبش قبر بلوا نشود
از تو گهواره ای مانده ببرندش غارت
ولی ای کاش سر راس تو دعوا نشود

******

اشعار غمگین در وصف شهادت حضرت علی اصغر
اشعار غمگین در وصف شهادت حضرت علی اصغر

معراج تو از تو تا حسین است
در خون تو نقش یا حسین است
تنها تو شوی به دست من دفن
تشییع تو نیز با حسین است
آن روز که روز حشر کبراست
قنداقه تو به دست زهراست

******

زره پوشیده از قنداق، بی شمشیر می‌ آید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر می‌ آید
به روی دست بابا آسمان‌ ها را نشان کرده
چقدر آبی به این چشمان بی تقصیر می‌ آید!

******

طفل عطشان مرا خنده به رویش مزنید
تیر زهرین شده را زیر گلویش مزنید
اصغرم تشنه و بی تاب شده در بغلم
طفل بی تاب مرا ضربه به سویش مزنید
ای خدا بی خبران دل نگران است رباب
تیر بر حنجره ی طفل نگویش مزنید

******

متن سوزناک حضرت علی اصغر برای استوری

تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد
پدرش چیز زیادی که نمی خواست فرات
یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد

******

کیست اصغر؟ اکبر ذبح عظیم
خود به تنهایی صراط المستقیم

******

بجز تو ای دو دست کوچکت مشکل گشا اصغر
کسی با تیر قاتل حل نکرده مشکل خود را

******

علی اصغر بودی اما دلت بزرگ بود
گام هایت بلند بود برای عروج به ملکوت
خدا خواست تو بیایی درست لحظه ای
که تاریخ در آستانه یک اتفاق سرخ بود
و تو اتفاق افتادی
نگاه سبزت را روانه چشم اندازی سرخ کردی
و چشم به راه یک روز ماندی
روزی که قنداقه امروز و لباس احرام فردایت
بوی شهادت بگیرد

🔥 برای مشاهده سریع جدیدترین فال های امروز روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال ام را نشان بده

فال حافظ کوکا
نسرین
نویسنده، مترجم و علاقه مند به موضوعات سبک زندگی، فرهنگ و هنر و سرگرمی