دکلمه های زیبا و کوتاه برای عید سعید غدیر خم

دکلمه زیبا برای عید غدیر خم
دکلمه زیبا برای عید غدیر خم

مجموعه کامل دکلمه های زیبای کوتاه و بلند درباره عید سعید غدیر خم

دست بیعت

از دوردست، صدایی، سکوت صدا را می‌‏آشوبد.
به گمانم صدای زنگ کاروان است که در همهمه وحشت‏ افزای تنهایی برکه می‌پیچد.
ای کاش لحظه‏‌ای کنار من درنگ کنند تا تنهایی خود را با حضورشان قسمت کنم.
ای کاش آبی داشتم تا عطش و خستگی راه را با خنکای وجودم فرو می‌نشاند!
غدیر، خسته و تنها، سر در گریبان فرو برده و رؤیاهایش را آه می‌کشد.
کاروان نزدیک و نزدیک‌‏تر می‌شود. ناگاه، صدایی، در سکوت کاروان پیچید. صدایی، حجاز را به لرزه افکند.
بایستید! دهان‏‌های باز برگشتند تمام گردنه‌‏های حجاز برگشتند
همین که پرده خاموش کاروان افتاد صدا دوید و در آغوش کاروان افتاد.
رفتگان را فرا خوانید و جاماندگان را دریابید که پیامی مهم دارم.
سکوت، به زمزمه نشست. زمزمه‌ها بلند و بلندتر و موجی از همهمه در کاروان افتاد.
دستان خدا در دست رسول اللّه‏ صلی الله علیه و آله، بالا رفت:
مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِی مَولاه

تاریخ سال‏خورده حجاز، هنوز هم هجوم بی‏‌دریغ دستانی را که برای بیعت پیش می‌‏آمدند، به خاطر دارد.
شادباش‌های آمیخته با کینه فرود آمدند.
سیل تبریک‏‌های پیاپی که بوی نفرت می‌‏داد.
عقده‏‌ها سر باز کرده و زخم‏‌های چرکینی که متولد شد.
و خدا، ولایت علی علیه السلام را به انسان هدیه کرد و حصار محکم خود را به بشر ارزانی داشت.
چشمه حیات جاری شد تا بنی ‌آدم، عطش بی‌حد و حصر خود را فرو بنشاند به زلالی محبت مولا.
و حب علی، سرآغاز همه خوبی‏‌ها گشت. راه راست نمایان و دین خدا تکمیل شد.
آینده تاریخ انسان، به دست‌های یداللهی علی سپرده شد تا در سایه‌سار محبت و عدالت بی‏ دریغش، به آرامش برسد.
بارانی از رحمت، باریدن گرفت.
خدا، مهر علی را به خاک هدیه کرد و خاک، بارور شد، نام علی را به گوش آب‏‌ها خواند و رود‌ها خروشیدند،
یاد علی را به درخت‏‌ها، سپرد و درخت‌ها، سبز شدند.
صدای هلهله می‌‏آید؛ اما حزنی غریب، گلوی لحظات را می‌فشرد غدیر، شاد و غمگین است.
اینجا نقطه آغاز دلتنگی‌‏های علی است؛ شروع داستان حق‏ طلبی فاطمه علیها السلام.
غدیر، رنج روز‌های نیامده علی است؛ ابتدای بیست و پنج سال خانه‏‌نشینی ذوالفقار.
غدیر، اولین پژواک از اندوه بی‏‌شمار، چاه دلتنگی‏‌های مرتضی است.

******

آفتاب تند نیمروز به آبگیری کوچک اما دریایی، در میان بیابان تفت و ریگزاران قهر آلود بدخویی، آن روز از پی هجده طلوع پر غروب می تابید….
و در آن هنگامه، به کوهی، بر ستیغ کوه و نوری بر بلندای نور می نگریست، و بدان درگاه نماز روشنایی می گزارد.
آری، در آن پگاه آیت کمال غدیر تفسیر شد و در پس آن تا دیری پیمان شکنان نا استواردل، به همهمه بیعت غریدند.
ما اما، به راستی نقد مزجات جان به سودای بیعت می بریم. باشد که خریدارمان بپذیرد.

بر ما مرزبانان حماسه ولایت بایسته تر است که این یادمان بزرگ را بشکوه تر بداریم و باعهدی و سپاسی دیگر،
دیگر بار استوارش داریم و با ترانه نام بلند محبوب، فرشتگان را به وجد آریم و با هم بسراییم:
“الحمدُ اللهِ الَّذی جَعَلَنا مِنَ المُتِمَسِّکینَ بِولایَهِ عَلیِّ بنِ اَبی طالِب”

******

دکلمه پیام واقعه غدیر

غدیر، سفر ه‏ای است که برای تمامی گل‏ها پهن کرده اند. غدیر ، گلبانگ عاشقانه و جاودانه هستی است.
غدیر، یک اتفاق ساده نیست ؛ یک گزینش رحمانی است.
غدیر، یک کلمه نیست، یک برکه نیست؛ یک دریاست؛ رمزی است بین خدا و انسان.

غدیر، گل همیشه بهار زندگی است. دریایی بی‏کرانه است؛ جاری بر جان ‏های پاک و اندیشه های تابناک.
غدیر، تجلی خواست خالق، روح آفرینش، برانگیزاننده ستایش و دست های بلندی است
که انسان خاکی را به افلاک می‏ کشاند.

غدیر ، ریزش باران الطاف رحمانی بر گلزار جان‏ های تشنه است.
غدیر، برکت همه احساس ‏های معنوی و دریای جاری خیرات نبوی است.
در غدیر بود که تیرگی ‏ها فراری شدند و نورانیت محض، خودنمایی کرد.
در غدیر بود که قیافه ایمان، تماشایی شد و شاخه‏ های عشق، بر تن ایمان رویید.

در غدیر بود که درخت هستی، به کمال رسید.
در غدیر بود که قرابت انسان با خدا آشکار شد.
در غدیر بود که نیلوفر عشق، بر گرد محور زمین پیچید.
در غدیر بود که جوانه جاودانه ولایت عاشقانه، سر برکشید.
25 دکلمه زیبا و گوشنواز ویژه عید غدیر

******

قسم به جان تو ای عشق ای تمامی هست
که هست هستی ما از خم غدیر تو مست
در آن خجسته غدیر تو دید دشمن و دوست
که آفتاب برد آفتاب بر سر دست
نشان از گوهر آدم نداشت هر که نبود
به خمسرای ولایت خراب و باده پرست
به باغ خانه تو کوثری بهشتی بود
که بر ولای تو دل بسته بود صبح الست
در آن میانه که مستی کمال هستی بود
به دور سرمدی‌ات هر که مست شد پیوست
بساط دوزخیان زمین ز خشم تو سوخت
چو در سپاه ستم برق ذوالفقار تو جست
هنوز اشک تو بر گونه زمان جاری‌ست
ز بس که آه یتیمان، دل کریم تو خست
ز حجم غربت تو می‌گریست در خود چاه
از آن به چشمه چشمش همیشه آبی هست
هنوز کوفه کند مویه از غریبی تو
زمانه از غم تنهایی‌ات به گریه نشست
دمی که خون تو محراب مهر رنگین کرد
دل تمامی آیینه‌ها ز غصه شکست

******

متن دکلمه عید غدیر خم

متن دکلمه کوتاه برای عید سعید غدیر خم
متن دکلمه کوتاه برای عید سعید غدیر خم

غدیر
یعنی برادری و محبت…
یعنی سرسپردن به همه خوبیها…
غدیر …
یعنی جلوه عدالت و دین گرایی…
یعنی فرسایش ظلم و جاهلیت…
یعنی ستودن سپیده عالم
غدیر یعنی موج دریاها و زلال چشمه انسانیت.
غدیر یعنی هزار برگ زیبا در نهال سبز ولایت.
غدیر روزی است که
آفتاب تیغه نورانیش را بر ساحل دلها کشید.
و گل محبت شکفت.
غدیر یعنی قرآن،
غدیر یعنی آخرین پیام آخرین پیامبر (ص)
غدیر یعنی شکوفایی علم به دست امام باقر (ع)…
غدیر یعنی مذهب جعفری…
و کرسی درس آسمانی امام جعفر صادق (ع)
غدیر یعنی جلال خداوندی در امام هشتم (ع)
غدیر یعنی امامت در هفت سالگی جواد الائمه (ع)
غدیر یعنی جامعه کبیره امام هادی (ع)
غدیر یعنی روایت فاطمه اطهر (س)
نادیده گرفتن غدیر یعنی خروش خاموش محسن (ع) در پشت در…
و فداشدن به دست بی وفایان
نادیده گرفتن غدیر یعنی ریسمان بر گردن امیرالمؤمنین (ع)
نادیده گرفتن غدیر یعنی صبر امام مجتبی (ع)
نادیده گرفتن غدیر یعنی لب تشنه های کنارفرات،
نادیده گرفتن غدیر یعنی آفتاب بر نیزه
نادیده گرفتن غدیر یعنی ناله سوزان زین العابدین
نادیده گرفتن غدیر یعنی موسی بن جعفر (ع) و زندان بغداد؛
نادیده گرفتن غدیر یعنی خانه نشینی امام عسکری (ع)
غدیر یعنی عدالت
یعنی صلح
یعنی دین فراگیری اسلام
یعنی سرنگونی ظلم
یعنی انتظار
یعنی فرج
وغدیر یعنی مهدی (عج).
وبازهم غدیر؛
هرجابرویم باز هم غدیر؛
اگر دوستی است…
اگر بحث و گفتگوست…
اگر دین است…
و اگر عقل است…
همه از حضور غدیر است.
فراموش نکنیم:
غدیر فقط یک تاریخ نیست
وتنها به یک برکه در بیابان حجاز پایان نمی پذیرد.
غدیر فراخنای رسالت و شروع امامت است.
غدیر حلقه وصل زنجیره نبوت و امامت است…
و اگر غدیر نباشد اصول دین کامل نیست.
زندگی بدون غدیر حیات مجازی است.
آیا اینگونه نیست؟
آیا غدیر در وجود ما ذوب نشده است؟
آیا اینگونه نیاموخته ایم که غدیر اسلام ماست؟
آری، همینگونه آموخته ایم.
غدیر ما عقیده ماست و چرا که نباشد؟
امروز در هر جای جهان نام شیعه است واژه غدیر می درخشد.
هرجا گفتار از سفر حج آخرین پیامبر (ص) است، همه به دنبال پایان این سفرند.
کدام سفر؟
وکدام پایان؟
ندای عمومی صاحب نبوت را می گویم که
این آخرین حج من است…
هرکه می خواهد بیاید.
این وداع من با کعبه و مکه… و این حجه الوداع من است.
به راستی که این حج
آغاز زیبایی بود برای غدیر و فریاد ولایت…
برای لقب”امیرالمؤمنین”…
و تکمیل دین و فزونی نعمت.
هرچه بود در بازگشت این رفت و لحظه وداع حجه الوداع؛
ودر کویر غدیر که چند راهی مسلمانان بود؛
و هر قومی و ملتی به وطن خویش باز می گشت؛
کلام وحی همه را باز ایستادند.
در دل بیابان…
و زیر تازیانه های سوزناک خورشید؛
-اینها که وصف قیامت است-
گویا رستاخیز به پا شده…!؟
آری، این رستاخیز ولایت است.
این است قیامت رسول الله (ص) به فرمان الله!
و نه یک لحظه…
یا یک نیم روز یا روزی؛
دل صحرای غدیر روز دوم و سوم هم مهمانخانه ولایت بود.
سه روز و شب و صد و بیست هزار مسلمان؛
و صد و بیست هزار بیعت برای ولایت به امر نبوت؛
و صد و بیست هزار شنونده پیام غدیر.
صد و بیست هزار شاهد ماجرا…
رسول گرامی اسلام (ص) علی را بر سر دست بلند نموده؛
و حدیث غدیر را فریاد می زند:
من کنت مولاه فهذا علی مولاه،
اللهم وال من والاه و عاد من عاداه
وانصر من نصره واخذل من خذله.
هر که من مولای اویم این علی مولای اوست…
خداوندا، دوست بدار هر که او را دوست بدارد…
و دشمن بدار هرکه با او دشمنی کند…
و یاری کن هر که یاریش کند…
و خوار نما هرکه اورا خوار کند.
و نه صدو بیست هزار…
که اگر شنونده باشد،
هر سال در عید غدیر پیامبر (ص) فریاد می زند…
و نه در عید غدیر… که هر لحظه به لحظه ندا می کند؛
و پیام غدیر را اعلام می دارد.
پس آفرین به آنان که می شنوند…
و نه فقط می شنوند –که شنونده بسیار است-
می شنوندو می فهمند، و نه همین…
آنان که بعد از این همه…
می پذیرند.
غدیر همه اش دوست داشتنی است.
تمامش امید و روح افزایی است.
همه اش صفا و یکرنگی است، و همه جا را سبز و بهاری می کند.
حتی یادگار غدیر…
امیدمان را می گویم…!؟
آخرین پناه!
او که نزد هر کس و هر جا می رویم سخن از اوست.
حتی غیر مسلمانان!
همه از او می گویند…
و به دنبال وی رد جستجویند.
و چرا نباشند که
هر چه پیش تر روند و پیش رفته تر شوند از این زندگانی نا امید تر می شوند.
امروز بشر غیر دیروز اوست که به هر تازه ای افتخار می کرد
انسان امروز د رتنهایی به این فکر می افتد:
این زندگی تحرک بی روح است و آن که به هیچ منبع روحانی حاضر در زمان خود وابسته نباشد کارگر بدن خود یا دیگران است!
این فطرت بشری است.
از کودکان بپرسید
که آنها به نهادینه خدادادی شان نزدیکترند.
آدمی دریافته زمان و مکان بدون سفیر الهی نخواهد بود…
و هستی بدون او پای برجا نیست…
حتی برای لحظه ای!!
و چه زیبا کلامی است گفتاری از لبان پیامبر (ص):
“من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه”.
“هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد
به مرگ جاهلیت مرده است”!
و هم نور افشانی امام معصوم (ع) که فرمود:
“لو لا الحجه لساخت الارض باهلها”.
اگر حجت خداوند در روی زمین نباشد زمین اهل خود را فرو می برد.
پس در سرتاسر جهان سربرافراشته و با ضمیری استوار اعلام می کنیم:
امروزه در دنیا هیچ مکتبی به جز شیعه نمی تواند ادعا کند:
ما به سفیر الهی حاضر در زمان خود عقیده داریم.
عده ای می گویند: مهدی ما به آسمانها رفته و گروهی او را از دنیا رفته می پندارند که بار دیگر زنده خواهد شد؛
ودیگران بر این خیالند که سفیر الهی شان هنوز به دنیا نیامده است!!
ولی این تنها مکتب سربلند تشیع است که سر بلند نموده ندا می دهد:
مهدی ما امام زمان ماست.
مهدی شیعه حجت پروردگار در روی زمین و را بطه خلق با خالق است و خواهد بود تا قیام کند و قیامت به پا نماید.
شیعه می گوید:
مهدی ماست که پس از پدرش امام عسکری (ع) –که یازدهمین جانشین رسول (ص) است- علم خلیفه اللهی را به دست گرفت؛
و هم اکنون همانند دیگران در روی زمین زندگانی می کند؛
و به برکت قدمهای او تمام عوالم هستی –و نه تنها زمین ویا آنچه ما از هستی می دانیم- پابرجاست و ادامه حیات می دهد.
مهدی ماست که روزی سر از پرده غیبت بیرون خواهد آورد و آن که مکتبهای دیگر مهدیش می دانند از او پیروی خواهد نمود وپشت سر او نماز می گزارد.
در پر آشوب دنیای امروز به جرأت می توان گفت:
اگر مهدی شیعه –این یادگار غدیر- را برای هر بشری توصیف کنیم ناخود دانسته دلباخته و دلداده او و عقیده مند به وجودش می گردد؛
چراکه حقیقت همیشه نورانی است و فطرت سالم طالب نور است.
حال ای مهدی شیعه …
بلکه این مهدی خداوند؛
و ای مهدی پیامبر اسلام (ص) و تمام پیامبران…
ای مهدی حیدر کرار امیرالمؤمنین؛
و ای مهدی مادر هستی زهرای مرضیه…
وقت آن نشده که سر از پرده غیبت بیرون آری و خود بگویی که کیستی؟
این مهدی حسن مجتبی و سید الشهداء؛
و این حجه بن الحسن…
به جان نیاکانت ائمه معصومین (ع) سوگند…
قلبمان گرفته و خود نمی دانیم چه فردایی در انتظار ماست.
ای مهدی بانوی صبر زینب کبری و رقیه حسین؛
و ای خونخواه آل پاک رسول (ع)…
ای تک سوار دشت حجاز، وای داغدیده و اندوه پیشه باغ فدک…
هنگام آن نشده که در کنار کعبه غریو “الا یا اهل العالم” سر دهی؟
چادر خاک آلود بانوی مدینه مادرت فاطمه (ع) را به یک دست و سند ریز ریز فدک را به دست دیگر، به عالمیان نشان دهی…؟
وحریم پیامبر (ص) را از وجود بتهای قریش پاک نمایی؟
آن زمان نرسیده که خشک نخلهای سوزان فدک را آبیاری نمایی…؟
تیغ جدت امیرالمؤمنین را تاب دهی…
وبا فریاد “یا لثارات الحسین” رو سوی دشت خونگرگ کربلای حسین (ع) نمایی؟
بیا…
بیا که غدیر درانتظار توست.
بیا که شیعه بلکه بشریت در انتظار توست.
بیا که پیامبر و فاطمه اش منتظر تواند.
ظهور کن که پدران معصوم تو انتظارت را می کشند.
قیام کن که خدایت نیز در انتظار توست.
و ما هم دعا می کنیم؛
خدا کند عید غدیری را با تو به جشن نشینیم…
ای یادگار غدیر!

******

لحظه شگفت زیبا

چیست این بهار خجسته؟ چیست این لحظه شگفت زیبا، زیبای شگفت؟

انگار این شگفتی تنها در آسمان نیست؛ گویی کره زمین را هاله‌ای از انوار سبز، احاطه کرده است! گویی تکامل واپسین زمین، در حال شکل‌‏گیری است! این تنها معجزه نوروز نیست. این تنها شکوه آغازین بهار نیست. این نور، برای آسمانیان، آشناتر از زمینیان است. امروز، روز تمام زیبایی‌‏هاست؛ روز تبلور عشق در تمام آینه‌‏هاست؛ روز زیبای ولایت است؛ روز تکامل مادی و معنوی آفرینش. امروز، روز شکوفایی ولایت در قاموس خلقت است؛ یک روز توحیدی زیبا که ترجمان عدل الهی در قامت امامت است؛ ترجمان صداقتِ معاد در بلاغتِ نبوت، نتیجه تلاش هزاران پیام ‏آور الهی.

صدای دلنشین حضرت جبرئیل علیه السلام است و جان مشتاق حضرت رسول صلی الله علیه و آله.

ندای وحی، جان و تن حضرت را می‌آشوبد و تبسمی دل‏نشین، بر لب‌‏های مبارکش می‌‏نشیند. احساسی سبک و شعف‏ناک، سراسر وجودش را فرا گرفته است.

کیست مولا؟ آنکه آزادت کند!

اینک زمان، آغاز دیگری را تجربه می‌‏کرد. فصلی تازه در حال شکفتن و تبلوری تازه در حال شکل گرفتن بود؛ آغاز فصل عشق، فصل ارادت، فصل زیبای ولایت؛ فصلی که می‌طلبید دست‏‌های حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله را برای توسل؛ برای دعا، دعایی به زیبایی اجابت:

اللهم وَالَ مَن وَالاهُ و عَادِ مَن عاداهُ، وانصُرْ مَن نَصَرَهُ، وَاخْذُلْ مَن خَذَلَهُ

اندک اندک جمع‌ها به هم پیوست. نجوا‌ها به زمزمه‌‏های بلند بدل شد. آن‏گاه، چشم‏‌ها فراتر از نگاه‏‌ها به چهره زیبا و متبسّم پیامبر صلی الله علیه و آله دوخته شد. سکوت… سکوتی در نهایت زیبایی، آسمان و زمین را دربرگرفت. اینک، پیام آور خوبی‏‌ها بود و پیامی دیگر؛ پیامی که باعث شادمانی اهل دل و غمگینی نفاق‏‌پیشه‌گان بود. پیام پیام آور مهربانی به همه رسید. اینک کائنات باید شاهد پیوند امامت و نبوت می‌‏شد؛ پیوندی که انوار آن، با گره خوردن دست‌ها در همدیگر، تمامی آسمان و زمین را در برگرفت و ذره ذره هستی، شروع به تسبیح ذات اقدس باری ‏تعالی کردند.

اینک خداوند، آرمانی‏‌ترین اندیشه را به پیامبر خویش ارزانی داشته بود؛ اندیشه‌ای که در جهان خاکی، تحولی عظیم و در جهان افلاکی، ذوقی سلیم، برای عبادت حضرت پرورگار به وجود می‌آورد. گویی هنگام عاشقانگی‏‌ها بود؛ هنگام به وجد آمدن تمامی سلول‏‌ها، با ذکر یا علی.

فرمود: هر کسی را که من مولای اویم، علی مولای اوست؛ مولایی که شما را از بند خودپرستی‌‏ها آزاد خواهد کرد؛

کیست مولا؟ آنکه آزادت کند!

هر دو دست، نشان عظمت همدیگر بودند؛ عظمتی که خداوند، آن را در ادیان دیگر بشارت داده بود؛ بشارت امامت و حکومت صالحین بر زمین! بشارت فصلی که عدالت الهی را در نقطه نقطه زمین مستقر کند. بشارت ولایت مولا امیر المؤمنین، عدل مجسم خداوند در زمین.

درود خداوند بر امین وحی الهی و کشتیبان نبوت، حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و روح نماز، مولای جوان‏مردان، حضرت علی مرتضی باد.

آحاد ملک چو سجده بر آدم کرد
بر نام علی و شوکت خاتم کرد
در روز غدیر خم نه تنها آدم
بر قامت مرتضی، فلک سر خم کرد

******

دکلمه کوتاه عید غدیر کودکانه

زیباترین دکلمه‌ها برای عید غدیر، همان بود که پیامبر اسلام در روز هجدهم ذی الحجه سال دهم هجری قرائت کردند:
«هر که را من مولا و سرپرستِ اویم، پس علی علیه السلام نیز مولا و سرپرست اوست؛ خدایا! دوست بدار هر که او را دوست بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد». سخنی از این گویاتر و روشن‌تر برای دلیل دوستی علی نیست. ادیبان و صاحب‌ذوقان معاصر به فراخور توانایی دکلمه‌های زیبا در وصف عید غدیر نوشته‌اند که گروه فرهنگ و هنر ستاره شما را به خواندن آنها دعوت می‌کند.

******

اقیانوسی به وسعت ازل و ابد
یک روز دلم به جشن مولا می‌رفت
در عیدِ غدیرِ خُم به صحرا می‌رفت
هر کوه که در برابر می‏‌دیدم
چون دستِ علی بود که بالا می‌رفت

غدیر، برکه نیست؛ دریایی است که از دلش، اقیانوسی به وسعتِ ازل و ابد وَ به عمقِ تاریخِ درد، سر برآورده است. غدیر، سر آغاز رسالتِ آسمانی تمام پیامبران خداست.

درختِ دین، در غدیر است که سر به ملکوت می‌ساید.
امامتِ دوازده خورشید، در روشنِ چشم‌های غدیر، طلوع کرده است.
اینک، دستِ تمامتِ اسلام است که بالا می‌‏رود.
اینک، دستِ نورانی قرآنِ ناطق است که تا عرش خدا اوج می‌گیرد.
اینک، زمین است که به آسمان می‏‌بالَد.
اینک، خورشید است که بر تابشِ خود بر علی علیه السلام، به زمین فخر می‌کند.
و اینک این کلماتِ آسمانی، از ملکوتِ کلامِ پیامبر علیه السلام منتشر می‌شود که:
هر که را من مولا و سرپرستِ اویم، پس علی علیه السلام نیز مولا و سرپرست اوست؛
خدایا! دوست بدار هر که او را دوست بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد.
علی علیه السلام، آن نورِ اَزَلی است که پیش از آفرینشِ جهان، در ارگانِ هستی، جاری بود.

علی علیه السلام، آن هدایت ‏کننده بزرگِ بهشت است که اگر دست‏‌های بیعت، با او راستین بودند، کام زمین، در عطش عدالت نمی‌سوخت.

اگر جهان، قدر غدیر را می‏‌دانست، اکنون آسمان‏‌ها آرزو می‌کردند که ای کاش لحظه‌‏ای به جای این کُره خاکی باشند!
هجدهم ذیحجه سالِ دهمِ هجری، روزی‏‌ست که هستی، تمامتِ خود را به غدیر بخشید.

******

این آخرین نظاره‏‌های خورشید است.
شلاق شن‏‌های روان و صدای زنگ بی‌‏گاه شتران؛ آخرین تصویر دست‌ها و چشم‌های داغدار.

کویر، دو زانو نشسته است، سنگ‏ریزه‏‌ها و شن‌های داغ ـ حجه الوداع ـ نفس‌های گلوگیر.
صدایی نیست؛ سکوت، هیاهوی حوالی را می‌‏شکند.

سرهای آوار بر زانون، محزون و ماتم ‏زده؛ خداحافظ مکه، مدینه، شعب…
این آخرین کلماتی‏‌ست که از گلوی خورشید شنیده می‌شود.
گرمای تابستان بر تن دقایق، عرق کرده است. خداحافظ، هوای نفس‌‏گیر مکه، خداحافظ مدینه!
چشم می‌چرخاند از زاویه وداع، دست بالا برده است و چشم‌های نظاره‌گر را شاهد می‌‏گیرد به پیمانی که دست‌هایش را در دست‌های علی گره می‏‌زند.

آرام آرام هیاهو رنگ می‌گیرد ـ لبخند‌ها و کینه‏‌ها ـ. دست‌های بیعت و خنجر‌های گره شده در مشت.
سر بر گریبان های‌های اشک می‌ریزند وداع با رسول را
و رسول که صدایش در بیابان‌های تفتیده، خواب خاک را می‌‏شکافد که:

افراشتم دو دست که می‌خواهمت علی
این برکه شاهد است که می‌خواهمت علی
وقتی رسول دست علی را گرفته بود
لبخند می‌‏زد و دلش اما گرفته بود

بغض‌هایی تنومند، زائرانی خسته، چشم‌هایی بارانی، سر بر گریبان اندوه، آخرین نظاره‌های خورشید.
خداحافظ، رسول! پس از سال‏‌ها تلاش، سفرت را آغاز کرده‌‏ای به سوی آرامش، به سوی معبود.
خداحافظ، رسول! بیست و سه سال سکوت علی، نشانی از بیعت در این هنگامه تاریخ‏‌ساز است.

یک لحظه محو شد اثر سنگ‏ریزه‌‏ها
خاموش شد دو چشم تر سنگ‏ریزه‌‏ها
مرگ ستاره‌‏ها همه یک یک شروع شد
از آن دقیقه مرگ ملائک شروع شد
ماهِ بدون پرتو خورشید می‌شود؟!
حالا شما بگو که غدیر عید می‌شود؟!

🔥 برای مشاهده سریع جدیدترین فال های امروز روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال ام را نشان بده

فال حافظ کوکا