گزیده بهترین دوبیتی های ناب رهی معیری

اشعار دوبیتی ناب از رهی معیری
اشعار دوبیتی ناب از رهی معیری

گلچینی از زیباترین اشعار عاشقانه رهی معیری در قالب دو بیتی های ناب و کوتاه برای بیو، کپشن و پروفایل!

***

بخت نافرجام اگر با عاشقان یاری کند
یار عاشق سوز ما ترک دل آزاری کند

بر گذرگاهش فرو افتادم از بی طاقتی
اشک لرزان کی تواند خویشتن داری کند؟

******

نرم نرم از چاک پیراهن تنش را بوسه داد
سوختم در آتش غیرت ز نیرنگ نسیم

زلق بی آرام او از آه من آید به رقص
شعله بی تاب می رقصد بآهنگ نسیم

******

چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی

من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی

******

داغ حسرت سوخت جان آرزومند مرا
آسمان با اشک غم آمیخت لبخند مرا
در هوای دوستداران دشمن خویشم رهی
در همه عالم نخواهی یافت مانند مرا

******

دوبیتی زیبا از رهی معیری

شد خزان گلشن آشنايي
باز هم آتش به جان زد جدايي
عمر من اين گل. طي شد بهر تو
ور تو نديدم جز بد عهدي و بي وفايي

******

دل زود باورم را به کرشمه‌ای ربودی
چو نیاز ما فزون شد تو به ناز خود فزودی

به هم الفتی گرفتیم ولی رمیدی از ما
من و دل همان که بودیم و تو آن نه‌ای که بودی

******

آن را که جفاجوست نمی‌باید خواست
سنگین دل و بدخوست نمی‌باید خواست
ما را ز تو غیر از تو تمنایی نیست
از دوست به جز دوست نمی‌باید خواست

******

باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم
وزجان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم

من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران
اول به دام آرم ترا و آنگه گرفتارت شوم

******

ای بی‌خبر از محنت روزافزونم
دانم که ندانی از جدایی چونم

باز آی که سرگشته‌تر از فرهادم
دریاب که دیوانه‌تر از مجنونم

******

دردا که بهار عیش ما آخر شد
دوران گل از باد فنا آخر شد
شب طی شد و رفت صبحی از محفل ما
افسانه افسانه‌سرا آخر شد

******

اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام
خارم ولی به سایه ی گل آرمیده ام

با یاد رنگ و بوی تو، ای نوبهار عشق
همچون بنفشه سر به گریبان کشیده ام

******

اگر ز هر خس و خاری فراکشی دامن
بهار عیش تو را آفت خزان نرسد

شکوه گنبد نیلوفری از آن سبب است
که دست خلق به دامان آسمان نرسد

******

اشعار دوبیتی رهی معیری

تا تو مراد من دهی، کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام

یا ز ره وفا بیا، یا ز دل رهی برو
سوخت در انتظار تو جان به لب رسیده ام..

******

مستان خرابات ز خود بی خبرند
جمعنـد و ز بـوی گــل پراکـــنده تـرند
ای زاهــد خـــودپرســت با ما منشین
مستـــان دگــــرند و خـــودپرستان دگرند

******

چون ماه نو از حلقه به گوشان توایم
چون رود خروشنده خروشان تو ایم

چون ابر بهاریم پراکنده تو
چون زلف تو از خانه به دوشان تو ایم

******

بی‌روی تو گشت لاله‌گون مردم چشم
بنشست ز دوریت به خون مردم چشم
افتادی اگر ز چشم مردم چون اشک
در چشم منی عزیز چون مردم چشم

******

ای ناله چه شد در دل او تأثیرت
کامشب نبود یک سر مو تأثیرت

با غیر گذشت و سوخت جانم از رشک
ای آه دل شکسته کو تأثیرت؟

******

همراه خود نسیم صبا می برد مرا
یا رب چو بوی گل به کجا می برد مرا؟

سوی دیار صبح رود کاروان شب
باد فنا به ملک بقا می برد مرا

******

دوبیتی عاشقانه از رهی معیری

تو را خبر ز دل بی قرار باید و نیست
غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست

اسیر گریه ی بی اختیار خویشتنم
فغان که در کف من اختیار باید و نیست

******

نو بهار آمد و گل سرزده، چون عارض یار
ای گل تازه، مبارک به تو این تازه بهار

با نگاری چو گل تازه، روان شو به چمن
که چمن شد ز گل تازه، چو رخسار نگار

******

آسودگی از محن ندارد مادر
آسایش جان و تن ندارد مادر

دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش
ورنه غم خویشتن ندارد مادر

******

کس بهره از آن تازه بر و دوش ندارد
کاین شاخه گل طاقت آغوش ندارد
از عشق نرنجیم و گر مایه رنج است
با نیش بسازیم اگر نوش ندارد

🔥 برای مشاهده سریع جدیدترین فال های امروز روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال ام را نشان بده

فال حافظ کوکا
نسیم
نویسنده و طراح گرافیک سایت، علاقه مند به فتوشاپ، نویسندگی و سئو