گلچینی از بهترین اشعار عاشقانه فریدون مشیری در قالب دو بیتی های خاص و دلنواز برای بیو، کپشن و پروفایل!
چه خوش لحظه هایی که هم را شنیدیم
چه خوش لحظه هایی که در هم وزیدیم
چه خوش لحظه هایی که در پرده عشق
چو یک نغمه شاد با هم شکفتیم
******
روی مخمل لطیف گونه هات
غنچه های رنگ رنگ ناز
برگ های تازه تازه باز می کنند
بهتر از تمام رنگ ها و راز ها!
******
درد بی درمان شنیدی؟
حال من یعنی همین
بی تو بودن درد دارد
می زند من را زمین
******
تو بمان با من تنها تو بمان
در دل ساغر هستی تو بجوش
من همین یک نفس از جرعه جانم باقی است
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش
******
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه
تو دوردست امیدی و پای من خسته ست
همه وجود تو مهر است و جان من محروم
چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته است
******
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب
بیمار خندههای توام، بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی، گرم تر بتاب
******
این دلاویزترین حرف جهان را همه وقت
نه به یک بار و به ده بار، که صد بار بگو
دوستم داری؟ را از من بسیار بپرس
دوستت دارم را با من بسیار بگو
******
عشق تو به تار و پود جانم بسته است
بی روی تو درهای جهانم بسته است
از دست تو خواهم که برآرم فریاد
در پیش نگاه تو زبانم بسته است
******
عمر، پا بر دل من می نهد و می گذرد
خسته شد چشم من از این همه پاییز و بهار
نه عجب گر نکنم بر گل و گلزار نظر
در بهاری که دلم نشکفد از خندهی یار…
******
بیا که تیر نگاهت هنوز در پر ماست
گواه ما پر خونین و دیده تر ماست
دلی که رام محبت نمی شود دل توست
سری که در ره مهر و وفا رود سر ماست
******
دل از سنگ باید که از درد عشق
ننالد خدایا دلم سنگ نیست
مرا عشق او چنگ اندوه ساخت
که جز غم در این چنگ آهنگ نیست
******
دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی
ای عشق، تو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی، هرچه تو گویی و تو خواهی
******
گفته بودی که چرا محو تماشای منی
آن چنان محو که یک دم مژه بر هم نزنی
مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
******
عشق هر جا رو کند آنجا خوش است
گر به دریا افکند آنجا خوش است
گر بسوزاند در آتش دلکش است
ای خوشا آن دل که در این آتش است
******
ز عشق آغاز کن، تا نقش گردون را بگردانی
که تنها عشق سازد نقش گردون را دگرگونش
به مهر آویز و جان را روشنایی ده که این آیین
همه شادی است فرمانش، همه یاری است قانونش
******
درون سینه آهی سرد دارم
رخی پژمرده رنگی زرد دارم
ندانم عاشقم، مستم، چه هستم؟
همی دانم دلی پر درد دارم
******
بنشین مرو که در دل شب در پناه ماه
خوشتر ز حرف عشق و سکوت و نگاه نیست
بنشین و جاودانه به آزار من مکوش
یک دم کنار دوست نشستن گناه نیست
🔥 برای مشاهده سریع جدیدترین فال های امروز روی دکمه زیر کلیک فرمایید