گزیده زیباترین اشعار ناب و عاشقانه رهی معیری

مجموعه اشعار عاشقانه رهی معیری
مجموعه اشعار عاشقانه رهی معیری

گزیده ای از زیباترین اشعار عاشقانه رهی معیری در قالب تک بیتی، دوبیتی و رباعیات برای پست و استوری اینستاگرام

***

جانم به فغان چو مرغ شب می آید
وز داغ تو با ناله به لب می آید
آه دل ما از آن غبار آلود است
کاین قافله از دیار شب می آید

******

اشکم ولی به پای عزیزان چکیده‌ ام
خارم ولی به سایه گل آرمیده‌ ام
با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق
همچون بنفشه سر به گریبان کشیده‌ ام
چون خاک در هوای تو از پا فتاده‌ ام
چون اشک در قفای تو با سر دویده‌ ام
من جلوه شباب ندیدم به عمر خویش
از دیگران حدیث جوانی شنیده‌ ام
از جام عافیت می نابی نخورده‌ ام
وز شاخ آرزو گل عیشی نچیده‌ ام
موی سپید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریده‌ ام
ای سر و پای بسته به آزادگی مناز
آزاده من که از همه عالم بریده‌ ام
گر می‌گریزم از نظر مردمان رهی
عیبم مکن که آهوی مردم‌ندیده‌ ام

******

رباعیات رهی معیری

باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم
وز جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم
من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران
اول به دام آرم ترا و آنگه گرفتارت شوم

******

به مهر و ماه چه نسبت فرشته روی مرا؟
سخن مگو که مرا نیست تاب گفت و شنید
کجا به نرمی اندام او بود مهتاب؟
کجا به گرمی آغوش او بود خورشید؟

******

نیلگون چشم فریب انگیز رنگ آمیز تو
چون سپهر نیلگون دارد سر افسونگری
از غم رویت بسان شاخه نیلوفرم
ای ترا چشمی به رنگ شعله نیلوفری

******

آسودگی از محن ندارد مادر
آسایش جان و تن ندارد مادر
دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش
ورنه غم خویشتن ندارد مادر

******

گزیده رباعیات ناب رهی معیری
گزیده رباعیات ناب رهی معیری

ای ناله چه شد در دل او تاثیرت
کامشب نبود یک سر مو تاثیرت
با غیر گذشت و سوخت جانم از رشک
ای آه دل شکسته کو تاثیرت؟

******

کس بهره از آن تازه بر و دوش ندارد
کاین شاخه گل طاقت آغوش ندارد
از عشق نرنجیم و گر مایه رنج است
با نیش بسازیم اگر نوش ندارد

******

چون ماه نو از حلقه به گوشان توایم
چون رود خروشنده خروشان تو ایم
چون ابر بهاریم پراکنده تو
چون زلف تو از خانه به دوشان تو ایم

******

بهترین غزلیات عاشقانه رهی معیری برای پروفایل
بهترین غزلیات عاشقانه رهی معیری برای پروفایل

خیال‌ انگیز و جان‌ پرور چو بوی گل سراپایی
نداری غیر از این عیبی که می دانی که زیبایی
من از دلبستگی های تو با آیینه دانستم
که بر دیدار طاقت سوز خود عاشق‌ تر از مایی
به شمع و ماه حاجت نیست بزم عاشقانت را
تو شمع مجلس‌ افروزی تو ماه مجلس‌ آرایی
منم ابر و تویی گلبن که می‌ خندی چو می‌ گریم
تویی مهر و منم اختر که می‌ میرم چو می‌ آیی
مراد ما نجویی ورنه رندان هوس‌ جو را
بهار شادی‌ انگیزی حریف باده پیمایی
مه روشن میان اختران پنهان نمی‌ ماند
میان شاخه‌ های گل مشو پنهان که پیدایی
کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو
دلی بر حال زار من نبخشد تا نبخشایی
مرا گفتی : که از پیر خرد پرسم علاج خود
خرد منع من از عشق تو فرماید چه فرمایی
من آزرده‌ دل را کس گره از کار نگشاید
مگر ای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی
رهی تا وارهی از رنج هستی ترک هستی کن
که با این ناتوانی ها به ترک جان توانایی

******

گلبرگ به نرمی چو بر و دوش تو نیست
مهتاب به جلوه چون بنا گوش تو نیست
پیمانه به تاثیر لب نوش تو نیست
آتش کده را گرمی آغوش تو نیست

******

جای دل در سینه صد پاره دارم آتشی
شعله را چون گل درون پیرهن پیچیده ام
نازک اندامی بود امشب در آغوشم رهی
همچو نیلوفر به شاخ نسترن پیچیده ام

******

همچو نی می نالم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل
من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم از داغ نا پیدای دل
همچو موجم یک نفس آرام نیست
بسکه طوفان زا بود دریای دل
دل اگر از من گریزد وای من
غم اگر از دل گریزد وای دل
ما ز رسوایی بلند آوازه ایم
نامور شد هر که شد رسوای دل
خانه مور است و منزلگاه بوم
آسمان با همت والای دل
گنج منعم خرمن سیم و زر است
گنج عاشق گوهر یکتای دل
در میان اشک نومیدی رهی
خندم از امیدواری های دل

******

حادثات فلکی چون نه به دست من و توست
رنجه از غم چه کنی جان و تن خویشتنا؟
مردم دانا اندوه نخورد بهر دوکار
آنچه خواهد شدنا و آنچه نخواهد شدنا

******

پاس ادب به حد کفایت نگاه دار
خواهی اگر ز بی ادبان یابی ایمنی
با کم ز خویش هر که نشیند به دوستی
با عز و حرمت خود خیزد به دشمنی
در خون نشست غنچه که شد همنشین خار
گردن فراخت سرو ز بر چیده دامنی
افتاده باش لیک نه چندان که همچو خاک
پامال هر نبهره شوی از فروتنی

در ادامه بخوانید : اشعار عاشقانه شاعران معاصر

🔥 برای مشاهده سریع جدیدترین فال های امروز روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال ام را نشان بده

فال حافظ کوکا