بهترین اشعار غمگین و کوتاه شاهنامه فردوسی

شعرهای غمگین شاهنامه فردوسی
شعرهای غمگین شاهنامه فردوسی

گزیده ای از زیباترین اشعار غمگین شاهنامه فردوسی در قالب تک بیتی، دو بیتی و شعرهای بلند برای پست، کپشن و استوری اینستاگرام

***

جهان یادگارست و ما رفتنی
به گیتی نماند بجز مردمی
به نام نکو گر بمیرم رواست
مرا نام باید که تن مرگ راست

******

از آن پس که بسیار بردیم رنج
به رنج اندرون گرد کردیم گنج
شما را همان رنج پیشست و ناز
زمانی نشیب و زمانی فراز

******

جهان را چنینست ساز و نهاد
که جز مرگ را کس ز مادر نزاد

******

به رنج اندر است ای خردمند گنج
نیابد کسی گنج نابرده رنج

******

مکن بد که بینی به فرجام بد
ز بد گردد اندر جهان نام بد
نگر تا چه کاری، همان بدروی
سخن هرچه گویی همان بشنوی

******

نیابد کسی چاره از چنگ مرگ
چو باد خزانست و ما همچو برگ

******

شعر فردوسی در مورد مادر

ز گیتی همی پند مادر نیوش
به بد تیز مشتاب و چندین مکوش

******

چه ناخوش بود دوستی با کسی
که بهره ندارد ز دانش بسی

******

چو ایران مباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
اگر سر به سر تن به کشتن دهیم
ازآن به که کشور به دشمن دهیم

******

بخور آن چه داری و بیشی مجوی
که از آز کاهد همی آبروی

******

مگو آن سخن کاندرو سود نیست
کزان آتشت بهره جز دود نیست

******

به گیتی ندارم پناه تو کس
همه دشمنندت، منم دوست بس!

******

بسی رنج بردم بدین سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از تابش آفتاب

******

زبان را مگردان به گرد دروغ
چو خواهی که تاج از تو گیرد فروغ

******

اگر بر خرد چیره گردد هوا
نیابد ز چنگ هوا، کس رها
خردمند کآرد هوا رابه زیر
بود داستانش چو شیر دلیر

******

به نزد کهان و به نزد مهان
به اذیت موری نیرزد جهان

******

بیا تا جهان را به بد نسپریم
به کوشش همه دست نیکی بریم
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار

******

من از دخت مهراب گریان شدم
چو بر آتش تیز بریان شدم
ستاره شب تیره یار منست
من آنم که دریا کنار منست
به رنجی رسیدستم از خویشتن
که بر من بگرید همه انجمن

******

کسی زنده بر آسمان نگذرد
مگر آنکه با عشق یزدان پرد
سرانجام بستر بود تیره خاک
بپرد روان سوی یزدان پاک
اگر مرگ داد است، بیداد چیست
ز بیداد این همه بانگ و فریاد چیست
از این راز جان تو آگاه نیست
بدین پرده اندر تو را راه نیست
چنان که داد است بیداد نیست
چون داد آمده است بانگ و فریاد نیست

🔥 برای مشاهده سریع جدیدترین فال های امروز روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال ام را نشان بده

فال حافظ کوکا
نسرین
نویسنده، مترجم و علاقه مند به موضوعات سبک زندگی، فرهنگ و هنر و سرگرمی