شعر شهادت امام محمد تقی جواد الائمه (ع) از لطیفیان و سازگار

اشعار جدید درباره شهادت امام جواد (ع)

جدیدترین و زیباترین شعر های شهادت امام محمد تقی (ع) از لطیفیان، سازگار و دیگران شاعران

شعر شهادت امام محمد تقی جواد الائمه (ع)
شعر شهادت امام محمد تقی جواد الائمه (ع)

این­ها به جای اینکه برایت دعا کنند

کف می زنند تا نفست را فدا کنند

یا جای اینکه آب برایت بیاورند

همراه ناله­ی تو چه رقصی به پا کنند

باید فرشته ها، همه با بال­های خود

فکری برای چشمِ پر اشک رضا کنند

هر چند تشنه ای ولی آبت نمی دهند

تا زودتر تو را ز سر خویش وا کنند

این قدر پیش چشم همه دست و پا مزن

اینها قرار نیست به تو اعتنا کنند

بال فرشته های خدا هست پس چرا؟

این چند تا کنیز تو را جابجا کنند

حالا که می­برند تو را روی پشت بام

آیا نمی­شود که کمی هم حیا کنند

تا بام می­برند که شاید سر تو را

در بین راه، با لبه­ای آشنا کنند

حالا کبوتران پر خود را گشوده اند

یک سایبان برای تنت دست و پا کنند

لطیفیان

***شعر شهادت امام محمد تقی***

نده ام بنده ی ولای توام

عاشق صحن با صفای توام

تو جوادی و من گدای توام

یا جواد الائمه ادرکنی

قامتم خم شده ز بار بلا

حاجتم باشد از تو یا مولا

نجف و کاظمین و کرب و بلا

یا جواد الائمه ادرکنی

ای که از زهر خون شده جگرت

به تو و جد و مادر و پدرت

من ِ بیچاره را مران ز درت

یا جواد الائمه ادرکنی

سائلم سائلم جوابم دِه

تشنه ی جام وصلم آبم دِه

چشم گریان ، دلِ کبابم دِه

یا جواد الائمه ادرکنی

به امام و به حرمتِ شهدا

به علی و به مادرت زهرا

دست خالی نمیروم ابدا

یا جواد الائمه ادرکنی

ای تورا یار ِ بی وفا کشته

با لبِ تشنه از جفا کشته

با چنان پاکی و صفا کشته

یا جواد الائمه ادرکنی

بسته با دستِ فتنه راهِ تو شد

همه جا پُر ز سوز و آهِ تو شد

حجره ی بسته قتلگاهِ تو شد

یا جواد الائمه ادرکنی

مانده بر بام جسم بی کفنت

مرغ ها ناله زن به گرد تنت

سایه کردند بر روی بدنت

یا جواد الائمه ادرکنی

لرزه بر جان اهل دین افتاد

شعله بر قلب مسلمین افتاد

تنت از بام بر زمین افتاد

یا جواد الائمه ادرکنی

سازگار

******

در حقیقت رنگ غم تغییر کرد

آخرین انگور هم تغییر کرد

در میان چشم انگور سیاه

جای آب و جای سَم تغییر کرد

در زد آقا از صدای در زدن

زود رنگ متّهم تغییر کرد

پس به روی زن نیاورد و نشست

اینچنین نوع کرم تغییر کرد

دانه ی انگور را برداشت و…

گفت شاید که “زنم” تغییر کرد

زن ولی وقت تعارف هم که شد

“یا جوادی” گفت و کم تغییر کرد

دم که پایین رفت آقا خوب بود

حال او در باز دم تغییر کرد

چون حسن مثل حسین و مثل خویش

حالتش در هر قدم تغییر کرد

مهدی رحیمی

***شعر شهادت امام جواد***

از پشت درب بسته کسی آه می کشد

یوسف دوباره ناله ز یک چاه می کشد

در زیر پای هلهله ها این صدای کیست؟

این پای کوب و دست فشانی برای کیست؟

از ظرفِ آبِ ریخته بر این زمین بپرس

از یک کنیز یا که از آن یا از این بپرس

زرد است از چه گندمِ رویِ دلِ رضا

بر باد رفته است چرا حاصل رضا

زلف مجعد پسرش را نگاه کن

آنگاه یاد یوسف غمگین چاه کن

ای کاش دست کاسه­­ی انگور می شکست

تا چهره جواد به زردی نمی نشست

ای کاش زهر قاتل و مسموم خویش بود

ای کاش کشته اثر شوم خویش بود

دیدند چند طایفه ای از کبوتران

با بال روی بام کسی سایه گستران

شیخ رضا جعفری

******

بغداد هم از حال و روزش بی خبر بود

تنها تر از تنها و قلبش پرشرر بود

در کنج حجره بی کس و بی یار و مونس

دور از وطن افتاده و خونین جگر بود

در کربلا اقای ما را سم ندادند

از هرکه فکرش راکنی او تشنه تر بود

از غربتش دیگر نمیگویم که یارش

تنها همین چندتا کنیز دور و بر بود

در بین سوت و کل کشیدن های ممتد

فریادها و ضجه هایش بی اثر بود

این لحظه های آخری آقای مظلوم

در آرزوی دیدن روی پسر بود

آن روز از داغش گریبان چاک میداد

وقتی که جان میداد بابایش اگر بود

آمد سرش از روی خاک حجره برداشت

آن مادری که دست هایش بر کمر بود

سربسته میگویم که جای شکر دارد

وقتی که جنس سایه بانش بال و پر بود

علیرضا خاکساری

🔥 برای مشاهده سریع جدیدترین فال های امروز روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال ام را نشان بده

فال حافظ کوکا