شعر ولادت امام سجاد (ع) از لطیفیان و سازگار (ویژه میلاد حضرت سجاد علیه السلام)

اشعار روز تولد امام سجاد علیه السلام

شعر های زیبا و جدید در مدح حضرت زین العابدین سجاد علیه السلام و روز میلاد ایشان

شعر ولادت امام سجاد (ع) از لطیفیان و سازگار
شعر ولادت امام سجاد (ع) از لطیفیان و سازگار

نسیـم آورَد بـوی عطــر بهــاران
فضـا گشتـه خـرّم چو روی نگاران

سمــا ســرخ‌تر از رخ لالــه‌رویان
زمیـن سبزتــر از خــط گلعـذاران

ملـک مشـک افشانـد از عطر گیسو
فلک بر زمین بارد اختـر چـو بـاران

ندا مـی‌دهد مـرغ شـب لحظه‌لحظه
که روشن شده چشمِ شب‌زنده‌داران

جمـال خــدا را بــه بیـت ولایت
بیاییــد یــاران ببینیــد یــاران!

عروس محمّد علی زاد امشب
ولیِ خـدا را ولـی زاد امشب

الا ای همـه خلق عالم خدا را
خدا خوانده امشب شما را شما را

برآییــد از پــردۀ تیرگــی‌ها
ببینیـد بـی‌پرده روی خـدا را

در آغوش فُلک نجات دو عالم
ببینیـد روشـن چـراغ هدا را

ببینیـد در لیلــۀ پنجِ شعبان
رخِ چارمیـن حجّتِ کبریــا را

بگردیـد دور حریـم جمــالش
ببینید هم مروه را هم صفا را

امام شهیدان که جان است جان را
گرفتـه در آغـوش، جان جهان را

دل عالمـی بستــه بــر تـار مویش
ز شمس الضحی برده دل ماهِ رویش

حیات است مرهون عیـن الحیاتش
بقا قطره‌ای کوچک از آب جـویش

تو گویـی کـه از صبـح روز ولادت
دمد وحی صاعـد ز نـای گلــویش

ننوشیــده مــی، ساقیـان بهشتی
فتادنـد مستانــه پــای سبـویش

نبـرده است تنهـا دل دوستـان را
که دشمن بوَد کشتۀ خلق و خویَش

خصالش محمّد کمالش محمّد(ص)
جلالش محمّد جمالش محمّد(ص)

سـلامُ علـی آلِ طاهــا و یاسیــن
به این خلق و این خوی و این عزّ و تمکین

رخش مصحف فاطمه، حُسن، قرآن
پُر از «قدر»و«واللیل»و«والشمس»و«والتین»

درود الهــی بــر آن خُلـق نیکو
سلام محمّد بر آن خوی شیرین

نماز از خضوعش بـه پـرواز آید
دعا از نفس‌های او بستـه آذین

به سجـاده‌اش آسمان آورد سر
به ذکر دعایش خدا گوید آمین

سلام خدا بر خضوع و خشوعش
قیام و قعود و رکوع و سجودش

درود خداونــد حــی جلیلــش
به قدر و کمـال و جمال جمیلش

عجب نیست در مسلخ عشق و ایثار
اگـر بوسـه بـر دست آرد خلیلش

عجـب نیست کز عرشۀ عرش اعلا
طـواف آرد از چــارسو جبرئیلش

سلاطین غلامش، خواتین کنیزش
طوایـف مریـدش، قبایل دخیلش

حجـر شاهـد عـزت و اقتــدارش
هشـام ابـن عبدالملک‌ها ذلیلش

بسا تخت شاهی فرو رفت در گل
کجا حاکم گِل شود حاکم دل؟

«هشـام» استـلام حجـر تـا نماید
در آن ازدحــام خــلایق نشایــد

نه قدری که از وی شـود قدردانـی
نه کس بود تا کس بر او ره‌گشایـد

بـه ناگــاه دیدنــد آمــد جوانــی
کـه پیوستـه او را حَجر مـی‌ستاید

گشودنــد حُجّــاج از چـار سو، ره
کـه آن شاهـد حسـن یکتـا بیـاید

یکی خواست تا سر به پایش گذارد
یکـی رفـت تـا جـان نثارش نماید

یکی گفت نامش چه باشد هشاما
– حسد را نگر- گفت: نشناسم او را

به ناگه «فرزدق» خروشید در دم
که: ایـن است نجل رسول مکرم!

تو چون می‌کنی در مقامش تجاهل؟
من او را بـه از خویشتن می‌شناسم

نمـاز اسـت بـی او گنـاه کبیره
ثواب است بی او خطـای مسلّم

تعـالیم اسـلام از اوست جـاری
قوانین توحیـد از اوست محکم

چراغـی است بـر قلـۀ آفرینش
امام است بـر جملۀ خلـق عالم

سلام و رکوع و سجود است از او
قنوت و قیـام و قعود است از او

امامـی اسـت کـو را امـم می‌شناسد
کریمـی اسـت کـو را کرم می‌شناسد

صفا، مروه، مسعی، حجر، حجر، زمزم
طـواف و مطـاف و حـرم مـی‌شناسد

بیابـان مکـه، منـا، خیـف، مشعر
سمـاوات و لوح و قلم مـی‌شناسد

زمین می‌شناسد، زمان می‌شناسد
عرب می‌شناسد، عجم می‌شناسد

یم و قطره و ماه و خورشید، او را
بـه ذات الهــی قسـم می‌شناسد

سلام خدا بر اب و جد و مامش
مسلمان بود هر که داند امامش

سلام ای سلام خـدا بـر سـلامت!
درود ای کـلام الهــی، کــلامت!

تو هم سجده؛ هم سیدالساجدینی
که قلب حسین است بیت‌الحرامت

مسلمـان نباشم نبـاشم نبـاشم
ندانـم اگـر بـر خـلایق امـامت

سلام خدا بـر سجـود و رکوعت
درود خـدا بـر قعــود و قیـامت

حجر بر در خانه‌ات قطعه سنگی
مقـام آورد سـر بـه پای مقامت

تو حَجّی صلاتی زکاتی جهادی
تو ممدوح بـا نامِ زین العبادی

تو در تیرگــی‌ها سـراج المنیری
تو همچون پیمبر، بشر را بشیری

سمـاوات و عرشند در اختیـارت
تـو آزادۀ عالمـی، کـی اسیـری؟

تو در کنـج ویرانه‌ها هـم بهشتی
تو در زیــر زنجیرهـا هـم امیری

به پای تو سر کرد خم «سربلندی»
تو تنها به نزدِ خدا سر به زیری

یمِ هشت بحری و درِّ سـه دریا
ولـی خداونــد حــیّ قدیـری

تو «قدر» و «تبارک» تو «فرقان» و «نوری»
تو عیسـی تـو گردون تو موسی تو طوری

تو با خطبه‌ات شام را شـام کردی
تو همچون علی فتح اسـلام کردی

تو از شـام، پیغـام خـون خـدا را
به هر عصر و هر نسل، اعلام کردی

تو بـر روی دشمـن نمـودی تبسّم
تو حتی به «مروان» هم اکرام کردی

تو دل پیش زخـم‌ زبان‌هـا گشودی
تو دعـوت ز سنـگِ لبِ‌ بـام کردی

تو در کوفه یک لحظه دخت علی را
بـه اوج خروشیــدن آرام کــردی

تو با صبر و با حلم و با استقامت
بـه قـرآن بقـا داده‌ای تا قیامت

تو زمزم، تو مروه، تو سعـی و صفایی
تو فرزنـد کعبـه، تـو خیـف و منایی

تو قرآن، تو احمد، تو حیدر، تو زهرا(س)
تـو در حُسـن، آیینـۀ مجتبــایی

امامـی و، پیغمبــری از تـو زیبد
کــه تنهــا پیــام‌آورِ کــربلایی

کلامت بوَد وحیِ صاعد چه گویم
تــو از پــای تـا سر کلامِ خدایی

دعـا بــر دهـان و لبت بوسه آرد
همانــا همانــا تــو روح دعـایی

چه بهتر که «میثم» ثنای تو گوید
بـرای تـو خوانـد، بـرای تو گوید

غلامرضا سازگار

🔷 🔷 🔷 🔷 🔷 🔷

ما همان یا کریم بام شما
جبرئیل قدیم بام شما

صبح روز نخست خواندمتان
چقدر آشناست نام شما

صبح روز ازل حوالی نور
سجده کردیم بر کدام شما؟

من حلالم بود حلال شما
من حرامم بود حرام شما

چهارده قرن دست هیچ کسی
دل ندادم به احترام شما

به شما معدن کرم گفتند
و به ما سائل حرم گفتند

پر من بال و بال من پر شد
پر و بالی زدم کبوتر شد

به نفس های حضرت سجاد
حالمان خوب بود و بهتر شد

سحر پنجم عبادت بود
کوچه های خدا معطر شد

مردی از سمت ابرهای دعا
آمد و خشکی دلم تر شد

آمد و با خودش کتاب آورد
او امام آمد و پیمبر شد

مردی از سمت آفتاب آمد
با مفاتیح مستجاب آمد

آمده تا مرا تکان بدهد
چشم گریان به این و آن بدهد

آمده روی پشت بام سحر
با صدای خدا اذان بدهد

بشکند میله قفس را تا
بالها را به آسمان بدهد

با خودش مصحف نور آورده
تا خدا را به ما نشان بدهد

به نگاهش دخیل می بندیم
تا مناجات یادمان بدهد

ای مسیر سبز نجات
بر مناجات کردنت صلوات

ای مناجات و ای نسیم دعا
راه نزدیک ما به سمت خدا

ای که دریا کنار تو قطره
قطره با یک نگاه تو دریا

نذر سجاده قدیمی توست
چهارمین رکعت نوافل ما

ای امام علی دوم من
ای امام چهارم دنیا

مرد شب زنده دار سجاده
مرد محراب التماس دعا

از تو بوی نماز می آید
بوی راز و نیاز می آید

مادرت آفتاب حجب و حیاست
شرف الشمس سید الشهداست

مایه آبروی ایران است
افتخارم همیشه ام به شماست

از تو و مادر تو این دل ما
عاشق خانواده زهراست

یک سفر پیش ما نمی آیی
سفر مادری تو اینجاست

تو عجم زاده ای تو فامیلی
پس حرم سازی ات به گردن ماست

تو در این سرزمین گلکاری
به خدا حق آب و گل داری

آفتابی که حق کشیده تویی
جلوه ای که کسی ندیده تویی

با ظرافت، خدای عز و جل
بی نظیری که آفریده تویی

آنکه با کفه تولایش
پای میزانمان کشیده تویی

شب اسیر هزار رکعت تو
به خدایت قسم پدیده تویی

نخلهای بلند نخلستان
بارش رحمتی که دیده تویی

با دعای غلام دارد
آسمان مدینه می بارد

علی اکبر لطیفیان

🔥 برای مشاهده سریع جدیدترین فال های امروز روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال ام را نشان بده

فال حافظ کوکا