معنی و داستان ضرب المثل ماست ها را کیسه کردن

گسترش ضرب المثل ماست ها را کیسه کردند
مفهوم و داستان ضرب المثل ماست ها را کیسه کردند

ضرب المثل ” ماست ها را کیسه کردن” در موقعیتی استفاده می شود که تهدید یک نفر باعث ایجاد ترس در دل طرف مقابل می شود به طوری که شخص به خاطر ترس، از کار اشتباهی که انجام می داده دست بر می دارد، در واقع این ضرب المثل کنایه از جا خوردن، ترسیدن و حساب کار خود را کردن است.

گاهی اوقات تنها با زور و تهدید می توان بعضی اشخاص را وادار کرد تا کار اشتباهی که به دیگران ضرر می رساند را انجام ندهند بدین ترتیب زور و تهدید باعث می شود تا این گونه افراد اصطلاحا ماست ها را کیسه کنند و تسلیم شوند و در نتیجه از انجام دادن کار اشتباه منصرف شوند.

برای مثال فروشندگانی که اجناس خود را به قیمتی بالا تر از ارزش واقعی به فروش می رسانند در بسیاری از مواقع حتی در مواجهه با اعتراض مشتریان و مصرف کنندگان هم از این عمل خود پشیمان نمی شوند و فقط با زور ماموران قانون است که مجبور می شوند از گران فروشی دست بر دارند، متاسفانه نمی توان از این افراد انتظار رعایت انصاف را داشت زیرا تنها زبان زور و تهدید است که درباره ی آن ها می تواند کار ساز باشد.

ریشه و داستان ضرب المثل

ریشه ی این ضرب المثل به واقعه ای بر می گردد که در اواخر زمان سلطنت ناصر الدین شاه اتفاق افتاده است، در آن زمان نا امنی و گرانی شهر تهران را فرا گرفته بود به همین علت ناصر الدین شاه به ژنرال کریم خان ملقب به مختار السلطنه سردار که زیر نظر ظل السلطان فرزند بزرگ ناصر الدین شاه خدمت می کرد، دستور داد تا از اصفهان به تهران آمده و اوضاع را سامان بخشد.

در آن زمان هنوز شهرداری ها وجود نداشتند و حاکم هر شهر درباره ی تمامی امور شهر از جمله تثبیت و تعیین قیمت ها، نظارت بر امور خوار و بار و مواد غذایی، بر خورد با گران فروشان، محتکران و گدایان و بیکاران تصمیم گیری کرده و برای متخلفان مجازات شدید در نظر می گرفت.

گرانی و بیکاری موجب شده بود تا برخی از افراد بیکار و گدا هنگام گذشتن از کنار مغازه ها دزدکی چیزی بر دارند و به وسایل خوراکی ناخونک بزنند، اولین اقدام مختار السلطنه مقابله با این افراد بود و به همین علت دستور داد تا گوش چند نفر از گدایان و ناخونک زن ها را با میخ های کوچکی به درخت نارون در کوچه ها و خیابان های تهران میخکوب کردند، بدین ترتیب کمی از بی نظمی که نتیجه رفتار گدایان و بیکار ها بود کاسته شد.

در یکی از روز ها به مختار السلطنه خبر دادند که قیمت ماست در تهران بسیار افزایش یافته است و این ماده که جزو غذای روزانه و ارزان قیمت مردم بوده، دیگر در دسترس عموم قرار ندارد، مختار السلطنه برای بر طرف کردن این مشکل دستورات سفت و سختی را صادر کرده و مغازه دار ها را از گران فروشی بر حذر داشت.

مدتی سپری شد و او برای این که از ارزان شدن و اجرای دستوراتش اطمینان حاصل کند با لباسی مبدل به یکی از مغازه های لبنیات فروشی تهران رفت و مقداری ماست خواست.

ماست فروش به خیال آن که مختار السلطنه یک مشتری معمولی است نام او را پرسید و گفت: چه جور ماست می خواهی؟

مختار السلطنه با تعجب گفت:مگر چند جور ماست داریم؟

ماست فروش جواب داد: معلوم است تازه به تهران آمده ای و نمی‌ دانی که دو جور ماست داریم: یکی ماست معمولی، دیگری ماست مختار السلطنه!

تعجب مختار السلطنه بیش تر شد و با حیرت دوباره پرسید: این ماست ها چه تفاوتی با هم دارند؟

ماست فروش گفت: ماست معمولی همان ماستی است که از شیر درست می شود و ما بدون آن که آب به آن اضافه کنیم تا قبل از حکومت مختار السلطنه با هر قیمتی که دوست داشتیم آن را به مشتری می ‌فروختیم، الان هم در پستوی دکان ماست معمولی موجود دارم که اگر مایل باشید می ‌توانید ببینید و البته به قیمتی که برایم صرف می ‌کند بخرید!

اما ماست مختار السلطنه همین طغار (تشتی از جنس گِل) دوغ است که در جلوی مغازه گذاشته ام و آن را می توانید ببینید، یک سوم آن ماست و دو سوم آن ترکیب آب است! از آن جایی که این ماست را به نرخی که دستور مختار السلطنه است، می ‌فروشیم به به همین خاطر ما لبنیات فروش ها این جور ماست را ماست مختار السلطنه می گوییم! حالا از کدام ماست می‌خواهی؟ این یا آن؟!

مختار السلطنه که تا آن لحظه به زور خونسردی خود را حفظ کرده بود با تمام شدن حرف های مغازه دار به ماموران حکومتی دستور داد تا ماست فروش را جلوی مغازه اش به طور وارونه آویزان کردند و بند تنبانش را محکم بستند، سپس تشت دوغ را از بالا داخل دو لنگه شلوارش سرازیر کردند و شلوار را از بالا به مچ پاهایش بستند.

مختار السلطنه پس از اجرای دستوراتش رو به ماست فروش کرد و گفت: آن قدر باید به این شکل آویزان بمانی تا تمام آب هایی که به این ماست اضافه کرده ای از خشتک تو خارج شود و لباس ها و سر صورت تو را آلوده کند تا از این پس دیگر جرأت نکنی به ماست ها آب اضافه کنی.

طولی نکشید که سایر لبنیات فروشان از ماجرای مجازات شدید ماست فروش مذکور اطلاع پیدا کرده و از ترس ماست ها را داخل کیسه ریختند تا آب اضافه شده به آن خارج شود و بدین ترتیب از مجازاتی که در انتظار شان بود گریختند.

پس از آن اتفاق برای کسانی که با مجازات و تهدید تسلیم شده و کار اشتباه خود را تکرار نکنند از این ضرب المثل استفاده می شود.

🔥 برای مشاهده سریع جدیدترین فال های امروز روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال ام را نشان بده

فال حافظ کوکا