معنی و داستان ضرب المثل دزد باش و مرد باش

 ضرب المثل دزد باش و مرد باش
ضرب المثل دزد باش و مرد باش

ضرب المثل “دزد باش و مرد باش” کنایه از جوانمردی و انسانیت حتی در زمان انجام کار اشتباه است.

برخی از افراد حتی زمانی که کار اشتباهی هم انجام می دهند سعی می کنند جوانمردی را فراموش نکنند و در صورتی که متوجه شوند کارشان به کسی ضرر رسانده است سعی می کنند آن را جبران کنند.

گاهی نیز تنها شرایط سخت بعضی انسان های خوب را مجبور می کند تا دست به کار اشتباهی بزنند اما طولی نمی کشد که وجدان بیدار و جوانمردی آن ها باعث می شود از این کار، سخت پشیمان شوند، باید به این اشخاص کمک کنیم تا شرایط سخت را پشت سر گذاشته و راه درستی را برای زندگی خود انتخاب کنند.

ریشه و داستان ضرب المثل

در دوران قدیم کاروانسرایی بود که دیوار هایش بسیار بلند و درب بزرگی از جنس آهن داشت، مسافران و تجار از این کاروانسرا برای توقف و استراحت در مسیر های گذر شان استفاده می کردند.

زمانی که مسافران پا به این کاروانسرا می گذاشتند با دیدن دیوار های بلند و درب بزرگ خیال شان از بابت امینت کالا هایی که همراه داشتند آسوده می شد و مطمئن می شدند که هیچ دزد و راهزنی نمی تواند به آن مکان نفوذ کند.

سه دزد ماهر که آوازه و شهرت کاروانسرا به گوش شان رسیده بود تصمیم گرفتند به هر طریق ممکن وارد کاروانسرا شده و اموال تجار و مسافران را به سرقت ببرند.

آن ها چندین روز راه های ورودی و خروجی کاروانسرا را بررسی کردند و پس از مشورت با یک دیگر به این نتیجه رسیدند که تنها راه نفوذ به کاروانسرا از زیر زمین است زیرا دیوار ها آن قدر بلند بود که به هیچ طریقی نمی شد از آن بالا رفت و از طرفی در ورودی هم از جنس آهن بود که چندین نگهبان به طور شبانه روز در آن جا نگهبانی می دادند.

چند روز بعد دزد ها شروع به کندن زمین در نزدیکی کاروانسرا کردند تا از آن جا راهی به داخل پیدا کنند، کندن زمین چند روزی طول کشید اما بالاخره آن ها موفق شدند و زیر زمینی حفر کردند و بدون آن که کسی متوجه شود از چاه وسط کاروانسرا خارج شدند، حالا هر زمان که می خواستند می توانستند تمام اموال را به راحتی از آن جا خارج کنند.

چند شب بعد آن ها از راه تونلی که حفر کرده بودند دوباره داخل کاروانسرا شدند و اموال بعضی از بازرگانان را سر فرصت و زمانی که همه در خواب بودند از آن جا دزدیدند و هیچ رد پایی هم از خود به جا نگذاشتند.

صبح آن روز بازرگانان خبر سرقت اموال شان را به نگهبانان دادند و این خبر کم کم در تمام شهر پیچید و به گوش حاکم شهر رسید، حاکم شهر از شنیدن ماجرای دزدی در کاروانسرا بسیار تعجب کرد و تصمیم گرفت که خودش شخصا این موضوع را پیگیری کند.

او همراه با ماموران به کاروانسرا رفت و دستور داد که تمام کاروانسرا را بگردند تا بلکه رد پایی از دزد ها پیدا کنند، اما ماموران هر چه گشتند چیزی پیدا نکردند و تلاش شان بی نتیجه بود به همین دلیل حاکم کمی فکر کرد و گفت: چون هیچ رد و نشانی از دزد ها نیست پس حتما دزد یکی از نگهبانان کاروانسرا است، خودش بیاید اعتراف کند در غیر این صورت همه را مجازات می‌ کنم.

دزد ها که با خیال راحت اموال را از تونل خارج کرده بودند بعد از مخفی کردن آن ها دوباره به شهر بازگشتند تا ببینند اوضاع از چه قرار است و از صحبت های مردم متوجه شدند که حاکم نگهبانان بی گناه را به دزدی متهم کرده و در میدان شهر در حال مجازات کردن آن هاست تا به گناه ناکرده اعتراف کنند.

یکی از دزد ها گفت: این رسم جوانمردی نیست که نگهبانان به جای ما مجازات شوند سپس هر سه به میدان شهر رفتند و دیدند که ماموران در حال کتک زدن نگهبانان کاروانسرا هستند یکی از دزد ها جلو رفت و گفت: نگهبان ها را نزنید این دزدی کار من است، من از بیرون به داخل چاه وسط کاروانسرا تونلی کندم و دیشب از آن جا وارد شدم و بعد از برداشتن اموال بازرگانان از همان تونل دوباره خارج شدم.

حاکم همراه دزدی که اعتراف کرده بود بر سر چاه کاروانسرا رفت و سرش را داخل چاه برد اما چیزی ندید به دزد گفت: شما دروغ می ‌گویید از این جا که چیزی پیدا نیست.

دزد برای اثبات حرفش گفت: بله چون داخل چاه تاریک است، شخصی را با طناب به پایین چاه بفرستید تا تونل را ببینید اما هیچ کس حاضر نشد به داخل چاه رفته و از تونلی که معلوم نبود به کجا راه دارد خارج شود مرد دزد هم با دیدن اوضاع، از دهانه ی چاه خود را به پایین چاه پرتاب و از راه تونل فرار کرد.

مردم مدتی صبر کردند تا مرد دزد از چاه بیرون بیاید اما او فرار کرده بود همه فهمیدند که دزد راست گفته ولی دیگر فایده ‌ای نداشت چون دزد باز هم از آن تونل استفاده کرده بود و خود را نجات داده بود.

حاکم هم چاره ای ندید و دستور داد که نگهبانان را آزاد کنند، یکی از بازرگانان که شاهد ماجرا بود و اموالش توسط دزدها به سرقت رفته بود گفت: اموال من حلال دزدها، دزدی که تا این حد جوانمرد باشد که تحمل دیدن محاکمه نگهبانان بی گناه را نداشته باشد اموال دزدی حلالش باد، دزدی کار درستی نیست اما او با این که کار اشتباهی انجام داده بود با هم طاقت نیاورد و خود را به خطر انداخت تا حق دیگری ضایع نشود.

🔥 برای مشاهده سریع جدیدترین فال های امروز روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال ام را نشان بده

فال حافظ کوکا