20 جملات زیبا و ناب کتاب طاعون [بهترین ها]

بهترین جملات کتاب طاعون
جملات زیبا و ناب کتاب طاعون

گزیده ای از بهترین جملات ناب کتاب طاعون نوشته آلبر کامو نویسنده فرانسوی

نه… ما باید پیش برویم… راه خود را در تاریکی باز کنیم. شاید گاهی بلغزیم اما سعی می کنیم همان کار درستی را انجام دهیم که در قدرت ما نهفته است

******

آن ها خیال کردند که خود را آزاد کرده اند اما تا زمانی که طاعون وجود داشت، از آزادی خبری نیود…

******

نه… تو نمی فهمی… تو داری از زبان منطق استفاده می کنی، نه زبان قلب. تو در دنیای انتزاع زندگی می کنی

******

من می دانم که این یک وضعیت پوچ است، اما همه ما درگیر آن هستیم و باید آن را همانطور که هست بپذیریم

******

ما پیش خودمان فکر می کردیم که طاعون صرفا یک ذهنیت است، یک کابوس که از بین می رود. اما یک کابوس، همیشه از بین نمی رود؛ گاهی یک کابوس به کابوسی دیگر تبدیل می شود، و این انسان است که از بین می رود

******

اگر یک چیز وجود داشته باشد که همیشه در آرزوی آن باشید و گاهی آن را به دست آورید، آن عشق انسانی است

******

دیگر سرنوشت فردی وجود نداشت… تنها یک سرنوشت جمعی، ساخته شده از طاعون و احساسات مشترک همگان بود

******

از این پس همه چیز فرق می کرد… به نظر می رسید که آن ها در سایه رحمت الهی اند… به عبارت دیگر، رنج می کشیدند اما امیدوار بودند

******

سپس، مرحله دوم درگیری شروع شد؛ مرحله اشک، عجز و لابه و در یک کلمه، آشفتگی! در آن اتاق های پر از تب سوزان و عصبی کننده، احساساتی جنون آمیز پدید می آمد

******

بنابراین، هر کدام از ما راضی بودیم فقط یک روز دیگر، زیر حجم بی تفاوتی آسمان وسیع زنده بمانیم

******

متن های زیبا از کتاب طاعون
تکه ها و بخش های معروف کتاب طاعون

آنچه در زمان طاعون آموختیم، این بود که در انسان، برای تحسین، چیزهای بیشتری وجود دارد تا تحقیر!

******

بنابراین اولین چیزی که طاعون به شهر ما آورد تبعید بود

******

در ابتدا، واقعیت قطع شدن ارتباط با دنیای بیرون، کم و بیش در میان مردم پذیرفته شد؛ درست مثل هر ناراحتی موقت دیگری که تنها در چند مورد از عادات آن ها تداخل ایجاد می کرد. اما رفته رفته، مردم متوجه شدند که به نوعی در حبس اند!

******

برای مبارزه با آشفتگی، باید چیزی در آرایش خود داشت. آشفتگی، تنها مانع او در راه خوشبختی بود

******

خشمگین از گذشته، بی تاب حال و فریب خورده آینده… بسیار شبیه عدالت پیشگان و یا منفورانی بودیم که به زور می خواستیم در پشت میله های زندان زندگی کنیم

******

من سال هاست فکر می کنم از آنجا که یکدیگر را دوست داریم، دیگر برای درک هم نیاز به کلمات نداریم. اما انسان ها تا ابد عاشق هم نیستند. زمانی رسید که من باید برای نگه داشتن او در کنار خودم، به دنبال کلمات می گشتم

******

عادت نا امیدی از خود نا امیدی بدتر است

******

یک احساس طبیعی و فردی دوری از عزیران، حالا تبدیل شده بود به یک درد مشترک… دردی همراه با ترس، که به بزرگ ترین درد و رنج دوران طولانی تبعید بدل شد

******

آشفتگی شهر کوچک ما را تصور کنید؛ شهری که تاکنون بسیار آرام بود و حالا، خیلی ناگهانی، بنیادش فرو ریخت. درست مانند فردی کاملا سالم، که به یکباره احساس می کند دمای بدنش به بالاترین حد ممکن می رسد و خون در رگ هایش مانند آتشی سوزان می شود!

******

آلبر کامو آخر رمان «طاعون» که اپیدمی و بیماری تموم شده و همه دارن جشن می‌ گیرن میگه که :
طاعون برای اون‌ هایی که کسی رو به خاطرش از دست دادن، تا ابد ادامه داره

******

در یکی از مهم ترین سطرهای کتاب، کامو می نویسد: «تمام این ماجرا درباره ی قهرمان بازی نیست، درباره ی شرافت است. شاید فکر مضحکی به نظر برسد، اما تنها راه مبارزه با طاعون، شرافت است.» سپس یکی از شخصیت ها از «ریو» می پرسد که شرافت چیست. پاسخ «دکتر ریو» به این سوال، هم مختصر است و هم مفید: «در کل، نمی توانم بگویم، اما در مورد خودم می دانم که یعنی انجام دادن کارم.»

🔥 برای مشاهده سریع جدیدترین فال های امروز روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال ام را نشان بده

فال حافظ کوکا