20 جملات زیبا و ماندگار کتاب صد سال تنهایی [برگزیده و معروف]

جملات زیبا و ماندگار کتاب صد سال تنهایی
جملات زیبا و ماندگار کتاب صد سال تنهایی

گزیده ای از زیباترین جملات ماندگار و مهم کتاب صد سال تنهایی نوشته گابریل گارسیا مارکز

***

کتاب صد سال تنهایی اثر ارزشمند گابریل گارسیا مارکز نویسنده مشهور کلمبیایی و از دستاوردهای ماندگار ادبیات جهان است که جایزه نوبل ادبی را برای نویسنده کتاب به ارمغان آورده است، سبک کتاب صد سال تنهایی تلفیقی از واقعیت و جادو است و در بخش های مختلف رمان می توان رد پای تخیل، جادو و ماورا طبیعه در آمیخته با واقعیت های مدرن را دنبال کرد.

***

به او بگویید که یک نفر زمانی که باید، نمی میرد؛ بلکه زمانی که می تواند، می میرد

******

سپس آخرین تلاش خود را برای یافتن محبت در جایی از قلبش انجام داد، اما نتوانست آن را پیدا کند

******

او که توسط آن معما فریب خورده بود، آنقدر در احساساتش عمیق شد، که در جستجوی علاقه، به عشق رسید؛ چراکه در تلاش برای عاشق کردن او، خودش به عشق او دچار شده بود

******

آنچه بر آن ها نوشته شده بود، از روز ازل و تا ابد، غیر قابل تکرار بود. چراکه نژادهای محکوم به صد سال تنهایی، شانس دوباره ای برای بودن روی زمین ندارند…

******

هر چیزی حیات خودش را دارد؛ موضوع اصلی، بیدار شدن روح آن هاست

******

هر دو در جهانی خالی غوطه‌ ور شدند که یگانه واقعیت روزمره و ابدی‌ اش عشق بود

******

قسمت های کوتاه از کتاب صد سال تنهایی
متن های قشنگ کتاب صد سال تنهایی

زمان نمی گذرد. بلکه فقط تکرار می شود

******

اگر روزی انسان در کوپه درجه یک مسافرت کند و ادبیات در واگن بار. کار دنیا به سر آمده!

******

ما او را اورسلا صدا نخواهیم کرد زیرا فردی با این نام، بیش از حد رنج خواهد برد

******

برای ساعت ها، حفظ تعادل در حاشیه شگفتی های جنگی بدون آینده، تجربه خود را در سواحل مرگ، در شعری منظم و مسجع حل کرد.

******

در آن زمان، ماکوندو دهکده ای بود متشکل از 20 خانه خشتی، که در ساحل رودی ساخته شده بودند با آب هایی زلالی که از میان بستری از سنگ های جلا داده شده، سفید و درشت، همچون تخم جانوران ماقبل تاریخ عبور می کرد

******

هر شب در راه بازگشت از حمام او، یک فرناندای ناامید می شود که پروانه ها را با یک بمب حشره کش می کشد!

******

وقتی کسی مرده ای زیر خاک ندارد، به آن خاک تعلق ندارد

******

به هوا نگاه کنید… به وز وز خورشید گوش دهید… درست مثل دیروز یا روز قبلش! امروز هم دوشنبه است!

******

ساده نباش کریسپی! من حتی اگر بمیرم با تو ازدواج نمی کنم!

******

سرهنگ آئورلیانو بوئندیا در ماه دسامبر اتاق خود را ترک کرد و برای او همین بس که به ایوانش نگاه کند تا دوباره به جنگ فکر نکند

******

او در پس کوچه های مه آلود، در اوقات محفوظ برای فراموشی، در هزارتوی نا امیدی گم شده بود

******

درست در آنجا در کنار رودخانه انواع ابزارهای جادویی وجود دارد آن وقت ما مانند الاغ ها زندگی می کنیم!

******

به نظر می رسید که شفافیت نافذ او به او اجازه می داد واقعیت چیزهای ماوراء الطبیعه را ببیند

******

شهردار، به خواست برونو کرسپی، در اعلامیه ای توضیح داد که سینما دستگاه توهماتی است که استحقاق طغیان عاطفی مخاطبان را ندارد

******

دلش می خواست تا ابد در کنار آن پوست بماند، آن چشم های زمردین، آن صدایی که با هر بار پرسش، او را «آقا» صدا می کرد، بماند؛ همان احترامی که برای پدرش قائل بود

******

در جایی دیگر، وقتی بوی اورسلا را روی پوستش حس کرد، نوعی احساس شرمندگی به او دست داد و یکبار دیگر احساس کرد که افکارش با افکار او تداخل پیدا کرده

******

تنها کسی که حتی برای یک دقیقه، آگاهی از زنده بودن و فساد در کرم چاله را از دست نداده بود، آمارانتای بی بدیل و پیر بود

******

او تنها، در حالی که با پیش فرض هایش رها شده بود و از سرمازدگی ای که تا پای مرگ همراهش بود می گریخت، در گرمای قدیمی ترین خاطرات خود به دنبال آخرین راه برای پناه بردن به ماکوندو بود

******

سه ماه بعد، هنگامی که با افتخار وارد ماکوندو شد، اولین کسی که او را در جاده باتلاقی در آغوش گرفت، سرهنگ گرینلدو مارکز بود

******

گذشته دروغی بیش نیست و خاطره بازگشتی ندارد
هر بهاری که می گذرد دیگر بر نمی گردد
حتی شدیدترین و دیوانه کننده ترین عشق ها هم حقیقتی ناپایدار است

******

آنچه از تو ناراحتم می کند این است که همیشه درست آنچه را که نباید بگویی، می گویی

متن آخرین صفحه کتاب

“اما او قبل از آن‌ که به خط آخر برسد، فهمید که دیگر هرگز از آن اتاق بیرون نخواهد رفت؛ زیرا پیش بینی شده بود، درست در لحظه ای که آئورلیانو بابیلونیا رمز گشایی نوشته ها را به پایان می رساند، شهر آینه ها با توفان درنوردیده و از ذهن انسان ها پاک می شود و هر آن‌ چه که در آن نوشته ها آمده است، دیگر هرگز تکرار نخواهد شد و نسل های محکوم به صد سال تنهایی، فرصت دوباره ای برای زندگی بر زمین نخواهند داشت.”

در ادامه : خلاصه کتاب صد سال تنهایی

🔥 برای مشاهده سریع جدیدترین فال های امروز روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال ام را نشان بده

فال حافظ کوکا